tag:blogger.com,1999:blog-1948194004955118108.post5872992325757894101..comments2023-07-20T15:52:19.522+03:30Comments on فلسفه علم: تحليلي بودن يا نبودنمصطفی مهاجریhttp://www.blogger.com/profile/03390454591906233765noreply@blogger.comBlogger6125tag:blogger.com,1999:blog-1948194004955118108.post-71450904059151699362009-12-17T17:51:34.557+03:302009-12-17T17:51:34.557+03:30دوستانِ گرامی توجّه دارند که آن چه نویسندهای در م...دوستانِ گرامی توجّه دارند که آن چه نویسندهای در متنی به آن میپردازد، لزوماً همان نیست که در نوشتارش صورتِ کتبی مییابد. گاهی نوشتاری به چیزی میپردازد که اساساً بیانپذیر نیست و یا نمیخواهد یا نمیتواند آن را بیان کند. در این گونه متنها، آن چه مهم است دقیقاً همان چیزی ست که نوشته نشده است. گاهی سطرهایِ نانوشته یا نوشتهناشدنی همان چیزی ست که نویسندهای به آن پرداخته است. نمونههایِ بسیاری از سیستمهایِ گوناگون برایِ این موضوع وجود دارد که یک نمونهیِ نامدارِ آن رسالهیِ زندهیاد ویتگنشتاین است. در آن از جمله به مبانیِ منطق پرداخته شده است و بهویژه بحثهایش به بحثهایِ این پُستِ وبلاگ هم مربوط است. برایِ بحثِ بیشتر به شرحهایِ آن رجوع شود. جدایِ از این نکته و جدایِ از جنبههایِ گوناگونِ ادبی (که در زبانشناسی و کاربردشناسی به آن پرداخته میشود)، مطلبهایِ عمدهیِ دیگری هم هست که بماند. <br /><br />[گاهی تعجّب کردن، اندازهیِ آن، و ابرازِ آن میتواند اخلاقی و موجّه باشد. فتأمَّل.]اوقلوبیگhttp://oghloubeig.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1948194004955118108.post-88285896732793700132009-12-17T11:53:01.337+03:302009-12-17T11:53:01.337+03:30اوقلوبیگ زحمت کشیدند یه جمله تحلیله دیگه از خودشون...اوقلوبیگ زحمت کشیدند یه جمله تحلیله دیگه از خودشون در کردند:<br /> "آن چه به آن خواهم پرداخت، همان است که در ادامه است"<br /> راستش اگه این جمله رو نمی گفت من یکی که فکر می کردم به چیزی به جز آن چه در ادامه است، خواهد پرداخت!!!Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1948194004955118108.post-39591788389387977722009-12-17T11:33:42.352+03:302009-12-17T11:33:42.352+03:30کوتاهنوشتهتان انگیزانندهیِ فکر (فکرانگیز) بود. ...کوتاهنوشتهتان انگیزانندهیِ فکر (فکرانگیز) بود. امید دارم که این ایرانستانِ وبلاگی، باعثِ رهاییِ دستِکم چند نفری از دستِ جنّهایِ همخوابهشان شود. (پدرشیفتهای را گفتم چرا به دولتِ للِـهوار باور داری؟ از جاناش ندا آمد که پدربارهگیِ پدر، بلاگردانِ گورزنیام است.) بگذریم. به نظرم نکته(ها)یِ اصلیِ این نوشتار بیشتر مربوط به زبانشناسی و کاربردشناسی بودند و نمیخواهم در این جا به آن(ها) بپردازم. آن چه به آن خواهم پرداخت، همان است که در ادامه است. تنها به چند گوشه میپردازم کلی و ناکامل، و نکتهچپانی هم نخواهم کرد. همین.<br /><br />سخن بر سرِ (کاربردِ ‘معمولیِ’) جملههایی ست که در زبانِ طبیعی به فُرم و صورتِ اجمالیِ ‘A، A ست’ باشند (و یا ‘تبدیلپذیر’ به این صورت باشند و یا به نوعی با آن ‘هممعنا’ باشند). برایِ سادهسازی، از این هم بگذریم که نمادِ (احتمالاً محمولیِ) ‘A’ دقیقاً چه میتواند باشد (گر چه نباید از آن گذشت!). اگر بخواهیم این جملهها را به زبان منطق (برایِ مثال، منطقِ کلاسیک با اینهمانی) ترجمه کنیم، خواهیم دید که این جملهها همگی دارایِ یک ساختارِ منطقیِ یکسان نخواهند بود (البتّه روشن است که زبانِ منطقِ موردِ نظر در اصل باید بتواند آن جمله را بیان کند). برخی از آنها به شکلِ جملههایِ اینهمانی خواهند بود، برخی به شکلِ (دو)شرطی، و برخی حتّا بیش از یک جمله خواهند بود (حالتهایِ دیگر هم اندیشیدنی اند). هر یک از این موردها به بحثِ جداگانه نیازمند است و این جا مجالِ آن نیست. تنها چند نکتهیِ کوتاه دربارهیِ گزینهیِ جملههایِ اینهمانی بگویم و بزنم به چاک. (برایِ آن که نمونهای هم گوشهیِ ذهنتان باشد به این بیندیشید که کدام یک از این جملهها (که طبق فرض باید به شکل ‘A، A ست’ باشند [آیا هستند؟])، جملههایِ اینهمانی اند (به این هم فکر کنید که در چه منطقی میتوان آنها را بیان کرد): ‘من، من هستم،’ یا ‘سلطانِ راک، سلطان راک است،’ ‘هر آن چه هست، همان است که هست،’ و دیگر.) <br /><br />(یکم) آیا جملههایِ اینهمانی صدقِ منطقی (logical truth) حساب میشوند؟ بستگی به این دارد که نخست: در چه منطقی باشیم؛ و دوّم: صدقِ منطقی را چه بدانیم. کوتاه آن که، چنین نیست که جملههایِ اینهمانی لزوماً صدقِ منطقی حساب شوند (نه حتّا در منطقِ(هایِ) کلاسیک). <br /><br />(دوم) آیا جملههایِ اینهمانی و همچنین صدقهایِ منطقی، صدقِ تحلیلی به شمار میروند؟ تا صدقِ تحلیلی چه باشد و صدقِ منطقی چه (هم از جهتِ مفهوم و هم از جهتِ مصداق). کوتاه آن که، چنین نیست که صدقِ منطقی لزوماً صدقِ تحلیلی باشد (و برعکس).<br /><br />(سوم) به نظر، هر یک از سه دسته جملهیِ یادشده (اینهمانی، منطقی، و تحلیلی) دارایِ ‘محتوایِ گزارهای’ هستند. یعنی، اطّلاعی به ما میدهند و این اطّلاعِشان به صرفِ ‘فُرم’شان هم نیست (و ازاینرو، میتوان گفت که دو جملهیِ اینهمانی یا تحلیلی با فُرمِ یکسان لزوماً دارایِ محتوایِ گزارهایِ یکسانی هم نیستند). آن چه بیشتر موردِ بحث است این است که محتوایِ گزارهایِ این جملهها تا چه اندازه محتوایِ (تجربیِ) ‘جدیدی’ است (یا میتواند باشد).<br /><br />(چهارم) به سَنجهیِ [=معیارِ] اینهمانی برایِ وجود داشتن (to be) فکر کنیم. آیا نمیتوان هستیمندی [=موجودی] داشت امّا در اساس نتوان گفت که با خودش اینهمان است یا نه؟ فرض کنیم که اینهمانی ویژگیای هستیشناسیک باشد و تحلیلی بودن خصوصیّتی شناختشناسیک. همچنین فرض کنیم که هر چیزی با خودش اینهمان باشد و صدقش هم صدقی منطقی باشد. آیا چنین فرضی ناممکن است: چیزی مانندِ X وجود داشته باشد که در اساس و از نظرِ معرفتشناختی نتوان دانست که با خود اینهمان است (واژه یا عبارتِ ‘X’ را از همان نوعِ واژهیِ ‘A’ بگیرید). اگر این فرض ممکن باشد و ناسازگاریِ درونی نداشته باشد، آنگاه دیگر جملهیِ ‘X، X است’ نه تحلیلی خواهد بود و نه تألیفی.<br /><br />ادامهیِ این جُستار در پیستِ اسکیِ پسقلعه و در پسِ قلعه. آمدین، آمدین. نیامدین، آمدین.اوقلوبیگhttp://oghloubeig.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1948194004955118108.post-41261357092610704402009-12-16T16:55:40.405+03:302009-12-16T16:55:40.405+03:30پی نوشت پست + کامنت "گشتم نبود..."
=))))...پی نوشت پست + کامنت "گشتم نبود..."<br />=)))))))))))))))))))))))))))))))))))))<br />))))))))))))))))))))))))))))))))))))))<br /><br />من عاشق این پرسه ناکی ذهنهای آزادمsahar niknamhttps://www.blogger.com/profile/07766711219388076378noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1948194004955118108.post-27705225871005216902009-12-16T14:29:46.034+03:302009-12-16T14:29:46.034+03:30ماجرا از این قرار است:
اگر اوفلیا[آنقدر سیاستمدار...ماجرا از این قرار است:<br /><br />اگر اوفلیا[آنقدر سیاستمدار بود] که توصیه های هملت را جدی می گرفت، به احتمال زیاد رابطه عاشقانه آنان به فرجام خوشی می رسید! " بالنتيجه بهتر آن است كه نامه هاي عاشقانه را با دقت [واعمال کیاست== سیاست +تدبیر] بيشتري بخوانيم.<br />ملاحظه می شودکه این نوشته تا چه حد می تواند حاوی نکات سیاسی باشد. به شرط آنکه سیاست را تنها دریک معنای خاص لحاظ نکنیم.نگاهی به آثار ادبیnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1948194004955118108.post-83601531830785875332009-12-16T13:17:09.163+03:302009-12-16T13:17:09.163+03:30گشتم نبود نگرد نیست!
بیخودی این نوشته را بالا پایی...گشتم نبود نگرد نیست!<br />بیخودی این نوشته را بالا پایین نکنید من هر چی آن را بالا پایین کردم نتونستم نکته سیاسی ای از دل آن بیرون بکشم.Anonymousnoreply@blogger.com