tag:blogger.com,1999:blog-1948194004955118108.post6854851255825034570..comments2023-07-20T15:52:19.522+03:30Comments on فلسفه علم: حضرت استاد چنین فرمودند!مصطفی مهاجریhttp://www.blogger.com/profile/03390454591906233765noreply@blogger.comBlogger4125tag:blogger.com,1999:blog-1948194004955118108.post-38179919682118151062014-12-07T10:06:58.765+03:302014-12-07T10:06:58.765+03:30به همه:
نمیدانم شما نمیخواهید یا نمیتوانید میان اح...به همه:<br />نمیدانم شما نمیخواهید یا نمیتوانید میان احترام به استاد و نقد بنیادین نظرات او جمع کنید؟ من مدتی بود در مقالاتم مثل دکتر سروش عمل میکردم بعد از مدتی دیدم میتوان در عین نقد به مقام علمی طرف مقابل هم احترام گذاشت.<br />به برادر نیکوماخوس:<br />مجدداً نمیدانم شما چقدر با فضای حوزه آشنا هستی؟ اینکه در یک بحث علمی با استاد بسیاری از اصول فلسفی او، یا روشهای تفسیری یا نظریات بنیادین او نقد شود، بحث بنیادین حساب میشود یا نه؟ این بحثها در حوزه قم فراوان است. یک مشکلی که هست اینست که شما فضای بحث دینی و فلسفی تهران را میبینید و فکر میکنید همه کشور مانند تهران است. اتفاقاً به نظر من مشکل کدیور وقتی اساسی شد که در فضاهایی مثل تهران بحثهایی را مطرح کرد که ظرفیت علمی را نداشت. یعنی اگر آن بحثها را در قم مطرح میکرد که امثال او هنوز هم زیادند این مشکل برای او مطرح نمیشد. اصلاً راحتتان کنم فضای تفکر فلسفی و دینی تهران چه در جانب دوستان فلسفه تحلیلی و فلسفه غرب و علوم انسانی و چه در جانب فلسفه اسلامی خیلی جانبدارانه و دگماتیک است. و این بر میگردد به اینکه ما بیش از آنکه در مورد یک نظریه، فکر بکنیم با آن رابطه عاطفی برقرار میکنیم. و برقراری رابطه عاطفی با یک تفکر ابتدای انحراف است.هادیnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1948194004955118108.post-52681341043198843252011-01-07T02:24:52.467+03:302011-01-07T02:24:52.467+03:30به صالح: من هم این اخلاق عبدالکریم سروش را می پسند...به صالح: من هم این اخلاق عبدالکریم سروش را می پسندم که از مدت ها قبل در آثار و خطابه هایش در مورد خیلی اهل نظر که در گذشته اند از کلمه"مرحوم"، آنهم به تصریح خودش عامدا استفاده می کرده است. مثلا می نوشته مرحوم طباطبائی (به جای کلمه بی سر و ته علامه که در حوزه رایج است)، یا مرحوم مطهری (چون حکومت در مورد مطهری با استفاده از کلمه شهید می خواهد رنگ قداست با افکارش بدهد و الی آخر)<br /><br />به میلاد: مصطفی ملکیلان یک تحلیل دارد در مورد بحث کردن ها در درون حوزه که من باهاش موافقم. می گوید در این بحث های به ظاهر داغ در حوزه، معمولا طرفین در 95 در صد پیش فرض ها صددرصد مئافق همند، و فقط در آن 5 درصد مابقی با آن آب و تاب بحث می کنند. مشکل اساسی حوزه آن است که هیچ گاه طلاب در مبانی با اساتیدشان ولو اختلاف ضعیف نمی کند. (اگر بکند سرنوشتش می شود مانند کدیور و اشکوری و قابل ) مثلا هیچ وقت در حوزه طلبه ای را پیدا نمی کنی که در مورد چرائی تقلید، یا عصمت امامان با اساتیدش چنان بحث های داغی کند. وضع دانشگاه اتفاقا از این جهات علی رغم مشکلاتی که دارد بهتر است.نیکوماخوسhttp://pofsut1.blogspot.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1948194004955118108.post-77048557947989552652011-01-03T17:56:39.581+03:302011-01-03T17:56:39.581+03:30با کلیت بحثت موافقم و فکر می کنم موضوع جالبی رو دس...با کلیت بحثت موافقم و فکر می کنم موضوع جالبی رو دست گذاشتی<br />اما در مورد ریشه های بحث یه نکته به ذهنم می رسه. برای من هم این تفکر مطرح بود که تو حوزه طلبه ها صرفا مرید استاد هستند. اما یه روز اتفاقی گذرم خورد به کلاس بحث طلاب که اتفاقا ایت الله جوادی آملی مدرس بود. وسط بحث یه طلبه نسبتا جوان با چنان شور و حرارتی از یه مطلب آقای جوادی نقد صریحی کرد که من تو این 6 سال تحصیل تو دانشگاه نمونشو ندیدم.<br />شاید یکی از دلایل سکوت دانشجوها و احترام ساختگی بعضی استادا وجود اختیارات گسترده اساتید تو سیستم در کنار ظرفیت علمی و متاسفانه اخلاقی پایین (تاکید می کنم بعضی از) اونهاست. ترس دانشجو بعضا از ارائه بحث، عواقبیست که احتمالا در پی خواهد داشت. حال این عواقب در پاره ای از موارد رخ داده و در سایر موارد بحث دفع خطر احتمالی مطرح است.<br />غرضم دفاع یا توبیخ شخص خاصی نیست، فقط خواستم بگم ریشه یابی این قضیه مهم هست اما مهم تر از اون، تلاش برای رفع موانع روبروی اون هست. این کار نیاز به دانشجوی نترس و استاد آگاه دارهmilad karimianhttps://www.blogger.com/profile/17108254947948562785noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1948194004955118108.post-9503459285386840932011-01-02T19:08:03.674+03:302011-01-02T19:08:03.674+03:30میثم فکر کنم که قبول داشته باشی که این فرهنگ مرید ...میثم فکر کنم که قبول داشته باشی که این فرهنگ مرید و مرادی به صورت یک فرهنگ اخلاقی در جامعه ما در آمده و مریدها با این کار ابراز تواضع و احترام و قدرشناسی از زحمات استاد را ابراز می کنند.<br /> خیلی از اساتید را حقیقتا نمی توان مغرور به این مقام دانست و خوشنود از فخر فروشی. البته بعضی ها...<br />اما در باب مضرات این شیوه کاملا با تو موافقم.<br />جالبه که بدونی یه وقتی آقای مصباح از دکتر سروش می گفت این ایشان در دوران جوانی فلان کتاب را نوشته بود که در اون مطلبی رو از علامه طباطبایی بدین گونه نقل کرده بود" محمد حسین طباطبایی نیز در این باب گفته است ..."<br />آقای مصباح که در فضای فرهنگی حوزه ها رشد کرده و خضوع و احترام به اساتید در اوج قرار دارد، از این گونه رفرنس بسیار ناراحت و متعجب شده بود و شاید این را به حساب غرور علمی دکتر سروش گذاشته.غافل از اینکه در مجامع علمی بلاد فرنگ این عرف رفرنس دادن است که نام ها بدون القاب ذکر می شوند.<br />برای من که از بیرون نگاه می کردم، تفاوت فرهنگی درس خوانده فرنگ و طلبه سنتی حوزه و سوء تفاهم پیش آمده جالب بود.صالحnoreply@blogger.com