مَلِک، ابراهیم را بخواند و بپرسید که: تو از کجایی؟ گفت از زمین بابل. گفت: ایدر به چه کار آمدی؟ گفت داد و عدل شنیدم، خواستم که به پادشاهی ملک اندر بباشم. گفت: این زن که با تو هست کیست؟ ابراهیم بترسید، و گفت اگر گویم که زنِ من است مرا بکشد و ساره را بستاند. گفت: خواهر من است. و معنیِ خواهر آن خواست که همهی مؤمنان با یکدیگر خواهر و برادر باشند به دین. [و] دروغ نگفت .... (تاریخ بلعمی، ۱۳۸۶، انتشاراتِ هرمس، ص. ۲۳۳)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر