۱۳۸۹ شهریور ۸, دوشنبه

شومیکر به جای کاپلان

شنبه‌ی هفته‌ی آینده (۱۳ شهریور) به جای مقاله‌ی ۱۹۸۶ کاپلان که در این پست وعده داده شده بود، مقاله‌ی ۱۹۶۸ سیدنی شومیکر* را خواهیم خواند. اگر علاقه‌مند به شرکت در این جلسه هستید، ساعت 15:30 در پژوهشکده‌ی فلسفه‌ی تحلیلی IPM  منتظرتانیم. 
برای دریافت مقاله می‌توانید به من ای‌میل بزنید. 

---------------------
* مشخصاتِ مقاله:

Shoemaker, Sydney S. 1968, “Self-Reference and Self-Awareness,” The Journal of PhilosophyVol. 65, No. 19, Sixty-Fifth Annual Meeting of the American Philosophical Association Eastern Division (Oct. 3, 1968), pp. 555-567. 

--------------------
 پیوندهای مرتبط:

  پیوندِ نامرتبط:

۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه

ویلیامز در برابر کاپلان و کواین و ...


مقالۀ مشهورِ Internal and external reasons، نوشتۀ برنارد ویلیامز (Sir Bernard Arthur Owen Williams)، یکی از مقالات مهمِ بحث عقلانیتِ عملی است. سه شنبه 9 شهریور 89 ساعت 11 در نشستی در پژوهشکدۀ فلسفه تحلیلی این مقاله را بررسی خواهیم* کرد.


-----------------
* مجموعۀ مصادیقِ مرجعِ ضمیر هنوز متعیّن نشده است. (البته بر اساس شواهد این مجموعه لااقل مجموعۀ مصادیقِ مرجعِ ضمیر "ما" در این پست را شامل میشود.) اگر شما هم مایل هستید در این مجموعه حضور داشته باشید میتوانید در این جلسه شرکت کنید.

آدرسِ پژوهشکدۀ فسلفۀ تحلیلی: تهران، میدان نیاوران، پژوهشگاه دانشهای بنیادی (یا همان مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات)
-----------------

مقالۀ ویلیامز از جمله در کتابِ Varieties of Practical Reasoning باز نشر شده است. اگر مایل هستید این مقاله را برایتان بفرستم یک ایمیل به این آدرس ارسال کنید.
برای اطلاعات بیشتر دربارۀ ویلیامز پیشنهاد میکنم به دانشنامۀ فلسفی استنفورد هم نگاه کنید.

۱۳۸۹ شهریور ۲, سه‌شنبه

کاپلان در برابر کواین 2

شنبه هفته‌ی آینده (6 شهریور) در پژوهشکده‌ی فلسفه‌ی تحلیلیِ IPM به بحث درباره‌ی ادامه‌ی مقاله‌ی 1968 کاپلان (از ابتدای بخشِ 7 تا انتها) می‌پردازیم. قصد داریم این جلسه‌ها را در هفته‌های بعد با مقاله‌ی 1986 کاپلان ادامه دهیم:

David Kaplan 1986, "Opacity," in L. Hahn and P. Schlipp (eds.) The Philosophy of W. V. Quine, Illinois: Open Court, pp. 229-289 

۱۳۸۹ مرداد ۲۶, سه‌شنبه

کاپلان در برابر کواین

شنبه‌ی هفته‌ی آینده (30 مرداد) در پژوهشکده‌ی فلسفه‌ی تحلیلیِ IPM به بحث و گفتگو درباره‌ی شش بخشِ اولِ مقاله‌ی 1968 کاپلان می‌پردازیم. اگر مقاله را خوانده‌اید یا می‌خواهید بخوانید و علاقه دارید در این جلسه شرکت کنید، ساعت 14 منتظرتان هستیم.  آدرس و دیگر اطلاعات پُستِ "کواین و گرایش‌های گزاره‌ای" هم‌چنان معتبر است.

۱۳۸۹ مرداد ۱۸, دوشنبه

کواین و گرایش‌های گزاره‌ای

ما* در پژوهشکده‌ی فلسفه‌ی تحلیلیِ پژوهشگاه دانش‌های بنیادی قصد داریم به بحث و گفتگو درباره‌ی مقاله‌ی ۱۹۵۶ کواین (Quantifiers and Propositional Attitudes) بپردازیم. این جلسه قرار است مقدمه‌ای باشد برای خواندنِ مقاله‌ی ۱۹۶۸ دیوید کاپلان (Quantifying In).
از آن‌جا که این جلسه‌ کلاس درس نیست، فرض بر این است که همه‌ی شرکت کنندگان، مقاله‌ی کواین را خوانده‌ اند. اگر این مقاله را خوانده‌اید یا قصد دارید در چند روزِ آینده‌ آن را بخوانید و علاقه دارید در این جلسه شرکت کنید، ساعتِ ۱۴ شنبه‌ی هفته‌ی آینده (۲۳ مرداد ۱۳۸۹) در پژوهشکده‌ منتظرتان هستیم.
اگر به مقاله‌ی کواین یا کاپلان دسترسی ندارید می‌توانید ای‌میلی به من بزنید تا آن‌(ها) را برایتان بفرستم.

مشخصات مقاله‌ها:

Quine, W. V. 1956. Quantifiers and Propositional Attitudes. The Journal of Philosophy, 53 (5), pp. 177-187.

Kaplan, David 1968. Quantifying In. Synthese, 19 (1-2), pp. 178-214.

آدرس پژوهشگاه: تهران، میدان نیاوران، مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات، پژوهشکده‌ی فلسفه‌ی تحلیلی.
تلفن: ۲۲۸۰۳۶۶۹

------------------------------------
* دست کم متشکل از من (ساجد طیبی) و کاوه لاجوردی

۱۳۸۹ مرداد ۱۲, سه‌شنبه

دست خدا

سابقه اعطای عنوان "دست خدا" دست کم به اواسط دهه شصت بر می گردد، یعنی زمانی که مسابقات جام جهانی هنوز مثل الان به شکل نیمه زنده از تلویزیون ایران پخش نمی شد. در چهارم تیر 1365، کاپیتان آرژانتین چند ده سانتی متر کوتاهتر بودن قدش از دروازه بان انگلستان را با زدن توپ با دست جبران کرد و با عث شد تیم راه راه پوشش در مقابل جزیره ای ها دست بالا را پیدا کند. هر چند یاران پیتر شیلتون نظر خورده بد جوری دست به دامن داور تونسی شدند تا نظرش را عوض کند اما یاران دیگو مارادونای نظر کرده هم توانستند داور را بد جوری دست به سر کنند و استاد هم جوری وانمود کرد که دستم نبود من بودم.
از آن جایی که ارتش آرژانتین چندی قبل از آن جام جهانی از نیروی هوایی و دریایی بریتانیا شکست خورده بود، مطبوعات آرژانتین دست در دست هم فرصت را مغتنم شمردند تا دق دلیشان را بر سر جنتلمن ها و هولیگان ها خالی کنند و همه یک دل گفتند که دست مارادونا درد نکند و این دست مریزاد را تا به عرش بردن دست راست کاپیتانشان ادامه دادند و آن ضربه دست راست را به راستی دست خدا خواندند. دست بابرکتی که جام زرین را نهایتاً برای دومین بار به دستشان داد. از آن بعد از ظهر (به افق مکزیکوسیتی) تا همین اواخر، عنوان دست خدا در ید اختیار مطلق اسطوره فوتبال آرژانتین بود و می شد آرژانتینی هایی را در ورزشگاه ها دید که روی تکه مقوایی بزرگ به شکل دست و به رنگ پرچم آرژانتین با دستخط خرچنگ غورباقه ای نوشته باشند: دست خدا. اما دست سرنوشت نشان داد دست بالای دست خدا بسیار هست.
کمی قبل از جام جهانی اخیر در آفریقای جنوبی معلوم شد در کار تجارت "دست خدا" دست زیاد شده است. علت هم آن بود که جام نوزدهم از همان مرحله انتخابیش در حدود یک سال پیش شاهد دستچینی از زیباترین اشتباهات داوری بود و مجال را برای دستان خدا باز گذاشت. گویا مدعیان عنوان دست خدا بد جوری دست به کار شده بودند. اول هانری مهاجم فرانسه در ثانیه های پایانی وقت اضافی توپ را با دست جلو کشید و با پا پس زد و ایرلند شمالی را فرستاد آن جایی که کره شمالی ما را فرستاد: جهان دست از پا درازتران. برخلاف مطبوعات آرژانتینی که، دست در دست هم، دست به تمجید دست کاپیتانشان زدند، واکنش مطبوعات فرانسوی به این گل سرنوشت ساز چندان یکدست نبود. بعضی هایشان هانری را به باد انتقاد گرفتند و گفتند ما که مثل آرژانتینی ها عقده ای نیستیم و گل با دست مثل دزدی میمونه و هانری دستش کجه و فوتبالیست واقعی دست از پا خطا نمی کند و چه و چه و لابد هانری هم پیش خودش فکر کرده بشکند این دست که نمک ندارد. ایرلندی ها از آن طرف مطمئن بودند دست خدا صدا ندارد و اگر بزند دوا ندارد و منتظر نشستند تا چندی بعد هانری و هم دسته ای هایش دست از پا درازتر از قاره سیاه به قاره سبز برگردند. اما بعضی از دست اندر کاران مطبوعات فرانسه هم جسته گریخته این گل نامشروع را دستآویز تفویض عنوان دست خدا به هانری قرار دادند.
همه منتظر واکنش استاد ماندند. بچه فقیر آرژانتینی که این روزها البته دستش به دهانش می رسد، دستدرازی فرانسوی ها به عنوان دست خدا را به روی خودش نیاورد. جام جهانی که شروع شد فابیانو فرصت را برای دستکاری در عنوان دست خدا غنیمت شمرد و پیش از آن که توپ عاجی رنگ را به قعر دروازه ساحل عاج بفرستد، چهار- پنج باری آن را با دستانش استپ کرد و دوباره چو افتاد که دست خدا دیگر مال مربی آرژانتین نیست بلکه به مهاجم برزیل تعلق دارد. این بار مارادونا متوجه شد که اگر بنشیند و دست روی دست بگذارد "آبروی دستش" از دستش می رود، لذا سریعاً اعلام کرد که بازیکنان برزیل – از پله گرفته تا فابیانو – باید دستشان را به اندازه گلیمشان دراز کنند و دست خدا انحصاراً در دست خودش است و نشان داد که دستبردار این عنوان نیست. فرصت برای فابیانو با حذف برزیل در برابر دستپرورده های فوتبال شناور هلند از دست رفت. آمریکای جنوبی هنوز از دست اندازی به عنوان دست خدا فارغ نشده بود که سوآرس، مهاجم-هافبک-دفاع-دروازه بان اروگوئه، توپی را که از دستان دیگر دروازه بان هم دسته اش گریخته بود با دست از روی خط دروازه برگرداند و دست مهاجمان دستپاچه غنا را توی حنا گذاشت و صعود اولین تیم آفریقایی به مرحله نیمه نهایی را اول به اندازه یک پنالتی، بعد به اندازه ده پنالتی و بعد دست کم چهار سال به تعویق انداخت. کارت قرمزی که سوآرس را از بازی بعدی تیمش محروم کرد و باعث شد آن ها جلوی هلندی ها دست به عصا بازی کنند، مانع از آن نشد که ایشان هم مدعی شود دست خدا دیگر دست مارادونا نیست بلکه دست اوست. یک دست و هزار قلندر. باز هم همه منتظر واکنش استاد بودند. او هم که همه ستارگان تیمش دستبوسش بودند و دست بیعت به سویش دراز کرده بودند، دست به سینه کنار زمین ایستاد تا اول آلمان بعد سوآرس را به صلابه بکشاند. اما امان از دست تقدیر. دست از جان شستگان آلمان در همان دویست سیصد ثانیه اول آب پاکی را روی دست مارادونا ریختند و دست تیم دست و پا بسته او را هم از جام کوتاه کردند. مارادونا با تماشاگران آلمانی دست به یقه شد تا تمرینی باشد برای دست به یقه شدن با هموطنانش. برخلاف انتظار همگان، آرژانتینی ها دست روی او بلند نکردند بلکه همه سعی کردند تا دل او را به دست آورند و او هم به آن ها گفت که دست روی دلش نگذارند. با این حال انگار هنوز در دفاع از عنوان ربع قرنی اش دارد دست دست می کند و شاید باعث شود عنوان از دستش برود. هرچند حالا که چهار سال دیگر قرار است سر کار باشد شاید دل و دماغش را پیدا کند و بگوید عنوان دست خدا نباید دست بچه ها بیفتد. و این گونه است که الان معلوم نیست دست زمانه عنوان دست خدا را به دست چه کسی داده است. شاهد این مدعا هم آن است که صفحه دست خدا در دائرت المعارف ویکیپدیا، سابق بر این مستقیماً به گل مارادونا ارجاع می داد ولی اکنون اگر واژه دست خدا در ورزش را بجوییم لازم است ابتدا از آن ابهام زدایی کنیم.
پیش از آن که به لحاظ فلسفی مصداق فعلی دست خدا را برای خودتان مشخص کنید لازم است چند نکته را در نظر داشته باشید:
اول این که دست کاملاً به صورت تحت الفظی (و نه استعاری) به کار می رود، یعنی منظور از دست خدا در فوتبال عنایت الهی به یک فوتبالیست نیست و بر این سیاق مثلاً نباید گفت کارلوس پویول دست خدا را با خود دارد. دست یعنی دست. یعنی اندامی در قسمت فوقانی بدن که از طریق مفصل مچ به بازو وصل می شود.
دوم این که استفاده از دست باید غیرمجاز و نامشروع باشد تا عنوان دست خدا نصیب صاحبش شود. مثلاً بوفون یا کاسیاس یا هیچ دروازه بانی صاحب دست خدا نیستند هرچند با دستانشان کارهای فوق العاده ای انجام دهند. دست خدا منحصر به فوتبالیست های غیر دروازه بان است. در ورزشی که استفاده از دست در آن مجاز نیست، دست خدا نشان دهنده خطا و تقلب واضحی است که از چشم داور پنهان مانده، یا خطای آشکاری که با شانس محض نتیجه مناسبی به دست داده است. (از همین روست که مربی غنا گفته کار سوآرس در واقع دست شیطان بوده است و نه دست خدا).
سوم این که دست خدا یک برساخت اجتماعی-فوتبالی است و در تعامل با دیگر اعضای جامعه فوتبالی معنا پیدا می کند. یعنی به دنبال ضربه دست، یک تیم باید موفقیت تا حدی ناجوانمردانه را جشن بگیرد (مثل آرژانتین، فرانسه، برزیل یا اروگوئه) و یک تیم به شکل ناعادلانه ای مغبون شود (مثل انگلستان، ایرلند، ساحل عاج یا غنا). به این ترتیب اگر علی دایی یک دروازه خالی پیدا کند و شب تا صبح با دست گل نامشروع بزند، صاحب دست خدا نمی شود. دست کم دو تیم کامل فوتبال و دو سوم یک تیم داوری لازم است تا بشود در مورد دست خدا صحبت کرد.
چهارم حالت ذهنی داور یک شرط استعلایی برای اسناد عنوان دست خداست. فقط در حالتی که داور باور داشته باشد که آن چه تیم معترض خطای هند می خواند در واقع یک ضربه صحیح بوده می شود گفت دست خدا در میان است. یعنی داور باید اشتباه کرده باشد. اگر داور مثلاً رشوه گرفته باشد و یا لج کند و هند را اعلام نکند، یعنی خود داور هم باور داشته باشد که هند شده، صحبت از دست خدا بی معنی است: (شاید بشود در این موارد از سوت خدا صحبت کرد).
پنجم این که خدای فوتبالیست ها هیچ قرابتی با شیوا خدای هندوها که چندین دست و پا دارد ندارد. به عبارت دیگر خدای فوتبالیست ها فقط یک دست دارد و نمی شود آدم های مختلفی در لحظه صاحب دست خدا بشوند. از همین روست که تا صحبت از دست جدید خدا به میان می آید مارادونا برآشفته می شود.
ششم این که عنوان دست خدا تنها در بازی های ملی عرضه می شود و ضربات دست خوش عاقبت در بازی های باشگاهی به اندازه کف دستی ارزن هم ارزش ندارند.
این از تحلیل مفهوم "دست خدا" در فوتبال. این که مصداقش دست چه کسی است با خواننده.
هند شده، صحبت از دست خدا بی معنی است: (شاید بشود در این موارد از سوت خدا صحبت کرد).
پنجم این که خدای فوتبالیست ها هیچ قرابتی با شیوا خدای هندوها که چندین دست و پا دارد ندارد. به عبارت دیگر خدای فوتبالیست ها فقط یک دست دارد و نمی شود آدم های مختلفی در لحظه صاحب دست خدا بشوند. از همین روست که تا صحبت از دست جدید خدا به میان می آید مارادونا برآشفته می شود.
ششم این که عنوان دست خدا تنها در بازی های ملی عرضه می شود و ضربات دست خوش عاقبت در بازی های باشگاهی به اندازه کف دستی ارزن هم ارزش ندارند.
این از تحلیل مفهوم "دست خدا" در فوتبال. این که مصداقش دست چه کسی است با خواننده.