سلام. *خیلی* خوب بود. اما به نظرم اگر بنا بر انتخابِ برچسب باشد با نظر به کلِّ غزل، "مازوخیسم" بهتر است. مثلاً در اولِ همین بیت میگوید که طرف به ناز ناظم را میرانـَد.
1. گمان نمیکنم برای کلِّ غزل برچسبِ "مازوخیسم" مناسب باشد. مثلاً به دلیلِ "بگشای لب که قند فراوانم آرزوست". (البته ظاهراً کاوه برچسبِ "مازوخیسم" را برای کلِّ غزل پیشنهاد نداده.)
2. به نظرم برچسبِ مناسب برای کلِّ غزل احتمالاً باید به اختلال حواس شاعر اشاره کند. توضیح اینکه به نظر میرسد مخاطب بین معشوق و دربانِ معشوق نوسان میکند.
3. با توجه به اولِ بیت و خصوصاً اگر بیت را اینطور بفهمیم که معشوق آزار ندیده است و ناظم از نازِ معشوق خوشحال میشود (که این البته خلاف تصریح ناظم است)، قبول دارم برچسب "سادیسم" مناسب نیست. اما چندان برایم روشن نیست برچسب "مازوخیسم" مناسب است، یا این یک نمونۀ مشخص از مازوخیسم باشد. (شاید تا اندازه ای دچار مازوخیسم هستم.) البته به نظرم برچسبِ "مازوخیسم" برای بیت بعدی مناسب است. (بیماریِ احتمالیم زیاد حاد نیست.)
4. اما به نظرم حتی کلِّ بیت را هم میتوان به نحوی فهمید که برچسب "سادیسم" برای آن مناسب باشد. میتوانیم فرض کنیم بیت زبان حال معشوق است (نه عاشق). اشکال این تفسیر این است که باید فرض کنیم گویندۀ شعر در ابیات مختلف عوض میشود. البته شاید این فرض برای تفسیرِ شعری که مخالطب آن عوض میشود چندان هم اشکال محسوب نشود.
به نظرم هم مصطفی و هم کاوه در خوانش این غزل و در نتیجه در تشخیص بیماری شاعر (یا همون ناظم) اشتباه کردند. به شاید عنوان بهتر برای این پست "غیرت" یا "حسادت" است. توضیح این که ناظم در عشق به معشوق رقیبی نیز دارد و در این بیت خطاب به معشوق میگوید:
[به رقیب] گفتی به ناز بیش مرنجان مرا برو آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست.
میگویند که برای انتشارِ ترجمهی فارسیِ یک کتابِ جویس یک ایدهی جدی این بوده که قسمتهای بهاصطلاح خلافِ اخلاقاش را به ایتالیایی بنویسند. و مسؤولیت با راوی (ی قبلی) است. با این مقدمه، معروض میدارد:
Now that the rival (as a theoretical entity) has been introduced to the subject, one can offer a fresh defence of the sadism thesis. To make referring easier, let's call the rival 'Naaz'. Here the poet suffers from impotence; but he is also both (a) a sadist and (b) a voyeur. He watches that Naaz abuses the beloved, against her will, and he—the poet—enjoys a vicarious sadistic pleasure.
به نظرم سناریوی ساجد در صورتی درست در می آمد که ناظم به معشوق فرضی چیزی قریب به این مضمون میگفت که "آن گفتنت که بیش مرنجانم دل را خنک کرد" (نه اینکه "آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست"). علی اصوال ناظم (اگر بیماری عجیب دیگری نداشته باشد) نباید آرزو کند که باز هم شرایطی فراهم شود که معشوقش به رقیب بگوید بیش مرنجانم. سناریوی ساجد (با بیت فعلی) در صورتی درست در می آید که ناظم از آزار دیدن به اصطلاح رقیب خشنود شود. که این هم البته همان سادیسم است نه غیرت یا حسادت.
به کاوه: با پذیرفتن فرض بیماری ناظم، فکر میکنم خوانش بهتری از بیت وجود داشته باشد که در آن نیازی به فرض (b) نباشد. ناظم با دیدن رنج تحمیل شده بر "معشوق" و تقاضای او از رقیب که رنج بیشتری بر او تحمیل نکند، آرزو میکند ای کاش موقعیتی پیش میآمد که "معشوق" چنین تقاضایی را از او نیز میکرد. به عبارت دیگر ناظم هم سادیسم دارد و هم آرزوی بهبودِ بیماریاش را.
به مصطفی: شاید توجه به ابهام زیر در دامنه و محتوای آرزو مفید باشد: (1) آرزو دارم موقعیتهای مشابهای پیش بیاید که به رقیب بگویی بیش مرنجانم. (2) در موقعیتهای مشابهای که پیش میآید آرزو دارم به رقیب بگویی بیش مرنجانم.
اگر مصرع دوم را مطابق (1) بخوانیم سادیسم و شاید مازوخیسم محتمل است. اما اگر آن را به صورت (2) بخوانیم همان حسادت و غیرت تبیین بهتری است. به هر حال این احتمال را نمیتوان نادیده گرفت که "معشوق" بر خلاف ناظم قائل به انحصار در روابطِ خود نباشد و ناظم میداند که نمیتواند معشوق را وادار به منحصر کردن روابطش با خود کند. از قضا این بار معشوق رقیب را رانده است و شاعر آرزوی تکرار این واکنش را از جانب معشوق در موقعیتهای ناگزیر آتی دارد.
Pish az in gofte-boodam ke, bein-e bache-haa-ye IPM, in Mostafaa kaar-ash dorost ast, yaa shaayad in ke aakhar-ash yek kasi mishavad, yaa yek chizi dar in maaye-haa. In Post va envaan-ash raa ke khaandam hanooz ham be harf-am etminaan daashtam (ma'moolan be harf-haa-yam etminaan daaram). Faghat vaghti bahs-e ba'd az post raa khaandam negaraan shodam ke nakonad Mostafaa ham dar khatar-e ebtelaa' be no'-i khatarnaak az falsafe-ye tahlili baashad. Khastam be oo begouyam ke havaas-ash raa jam' konad, va az aan mohem-tar havaa-ye Saajed raa ham daashte baashad ke zaheran vaz'-ash az oo ham khatarnaak-tar ast. Movaazb-e khod-e-taan baashid ... L P.S. Bebakhshid ke keyboard-e faarsi nadaashtam
سلام.
پاسخحذف*خیلی* خوب بود. اما به نظرم اگر بنا بر انتخابِ برچسب باشد با نظر به کلِّ غزل، "مازوخیسم" بهتر است. مثلاً در اولِ همین بیت میگوید که طرف به ناز ناظم را میرانـَد.
سلام و تشکر از کاوه
پاسخحذف1. گمان نمیکنم برای کلِّ غزل برچسبِ "مازوخیسم" مناسب باشد. مثلاً به دلیلِ "بگشای لب که قند فراوانم آرزوست". (البته ظاهراً کاوه برچسبِ "مازوخیسم" را برای کلِّ غزل پیشنهاد نداده.)
2. به نظرم برچسبِ مناسب برای کلِّ غزل احتمالاً باید به اختلال حواس شاعر اشاره کند. توضیح اینکه به نظر میرسد مخاطب بین معشوق و دربانِ معشوق نوسان میکند.
3. با توجه به اولِ بیت و خصوصاً اگر بیت را اینطور بفهمیم که معشوق آزار ندیده است و ناظم از نازِ معشوق خوشحال میشود (که این البته خلاف تصریح ناظم است)، قبول دارم برچسب "سادیسم" مناسب نیست. اما چندان برایم روشن نیست برچسب "مازوخیسم" مناسب است، یا این یک نمونۀ مشخص از مازوخیسم باشد. (شاید تا اندازه ای دچار مازوخیسم هستم.) البته به نظرم برچسبِ "مازوخیسم" برای بیت بعدی مناسب است. (بیماریِ احتمالیم زیاد حاد نیست.)
4. اما به نظرم حتی کلِّ بیت را هم میتوان به نحوی فهمید که برچسب "سادیسم" برای آن مناسب باشد. میتوانیم فرض کنیم بیت زبان حال معشوق است (نه عاشق). اشکال این تفسیر این است که باید فرض کنیم گویندۀ شعر در ابیات مختلف عوض میشود. البته شاید این فرض برای تفسیرِ شعری که مخالطب آن عوض میشود چندان هم اشکال محسوب نشود.
در دفاع از ناظم: با نگاه به بیتهای اطرافِ این مصراع، این هم پنداشتنی است که معشوق خودِ دربان است.
پاسخحذفبه نظرم هم مصطفی و هم کاوه در خوانش این غزل و در نتیجه در تشخیص بیماری شاعر (یا همون ناظم) اشتباه کردند. به شاید عنوان بهتر برای این پست "غیرت" یا "حسادت" است. توضیح این که ناظم در عشق به معشوق رقیبی نیز دارد و در این بیت خطاب به معشوق میگوید:
پاسخحذف[به رقیب] گفتی به ناز بیش مرنجان مرا برو
آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست.
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخحذفمیگویند که برای انتشارِ ترجمهی فارسیِ یک کتابِ جویس یک ایدهی جدی این بوده که قسمتهای بهاصطلاح خلافِ اخلاقاش را به ایتالیایی بنویسند. و مسؤولیت با راوی (ی قبلی) است. با این مقدمه، معروض میدارد:
پاسخحذفNow that the rival (as a theoretical entity) has been introduced to the subject, one can offer a fresh defence of the sadism thesis. To make referring easier, let's call the rival 'Naaz'. Here the poet suffers from impotence; but he is also both (a) a sadist and (b) a voyeur. He watches that Naaz abuses the beloved, against her will, and he—the poet—enjoys a vicarious sadistic pleasure.
به نظرم سناریوی ساجد در صورتی درست در می آمد که ناظم به معشوق فرضی چیزی قریب به این مضمون میگفت که "آن گفتنت که بیش مرنجانم دل را خنک کرد" (نه اینکه "آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست"). علی اصوال ناظم (اگر بیماری عجیب دیگری نداشته باشد) نباید آرزو کند که باز هم شرایطی فراهم شود که معشوقش به رقیب بگوید بیش مرنجانم.
پاسخحذفسناریوی ساجد (با بیت فعلی) در صورتی درست در می آید که ناظم از آزار دیدن به اصطلاح رقیب خشنود شود. که این هم البته همان سادیسم است نه غیرت یا حسادت.
به کاوه:
پاسخحذفبا پذیرفتن فرض بیماری ناظم، فکر میکنم خوانش بهتری از بیت وجود داشته باشد که در آن نیازی به فرض (b) نباشد. ناظم با دیدن رنج تحمیل شده بر "معشوق" و تقاضای او از رقیب که رنج بیشتری بر او تحمیل نکند، آرزو میکند ای کاش موقعیتی پیش میآمد که "معشوق" چنین تقاضایی را از او نیز میکرد. به عبارت دیگر ناظم هم سادیسم دارد و هم آرزوی بهبودِ بیماریاش را.
به مصطفی:
شاید توجه به ابهام زیر در دامنه و محتوای آرزو مفید باشد:
(1) آرزو دارم موقعیتهای مشابهای پیش بیاید که به رقیب بگویی بیش مرنجانم.
(2) در موقعیتهای مشابهای که پیش میآید آرزو دارم به رقیب بگویی بیش مرنجانم.
اگر مصرع دوم را مطابق (1) بخوانیم سادیسم و شاید مازوخیسم محتمل است. اما اگر آن را به صورت (2) بخوانیم همان حسادت و غیرت تبیین بهتری است.
به هر حال این احتمال را نمیتوان نادیده گرفت که "معشوق" بر خلاف ناظم قائل به انحصار در روابطِ خود نباشد و ناظم میداند که نمیتواند معشوق را وادار به منحصر کردن روابطش با خود کند. از قضا این بار معشوق رقیب را رانده است و شاعر آرزوی تکرار این واکنش را از جانب معشوق در موقعیتهای ناگزیر آتی دارد.
Pish az in gofte-boodam ke, bein-e bache-haa-ye IPM, in Mostafaa kaar-ash dorost ast, yaa shaayad in ke aakhar-ash yek kasi mishavad, yaa yek chizi dar in maaye-haa. In Post va envaan-ash raa ke khaandam hanooz ham be harf-am etminaan daashtam (ma'moolan be harf-haa-yam etminaan daaram). Faghat vaghti bahs-e ba'd az post raa khaandam negaraan shodam ke nakonad Mostafaa ham dar khatar-e ebtelaa' be no'-i khatarnaak az falsafe-ye tahlili baashad. Khastam be oo begouyam ke havaas-ash raa jam' konad, va az aan mohem-tar havaa-ye Saajed raa ham daashte baashad ke zaheran vaz'-ash az oo ham khatarnaak-tar ast.
پاسخحذفMovaazb-e khod-e-taan baashid ... L
P.S. Bebakhshid ke keyboard-e faarsi nadaashtam