۱۳۸۹ اردیبهشت ۵, یکشنبه

كپي رايت يا كپي لفت؟

"به جز مانكن با كسي نرو و تو همبازي نشو" – ساسي مانكن

ماجراي اول: در اوايل دهه 1990 ميلادي در شرق كانادا شركتي تأسيس شده بود با نام Allo-Stop كه سامانه اي بود براي مسافرت اشتراكي. مسافريني كه مي خواستند با خودروي خود از شهري به شهر ديگر بروند زمان، مكان و تعداد جاي خالي خودروي خود را به شركت اعلام مي كردند، و مسافريني هم كه مي خواستند با خودروي ديگران از شهري به شهر ديگر بروند ( يا از روي تنبلي، يا از روي كنجكاوي يا هزار و يك دليل ديگر مثل ماشين نداشتن) به الو-استاپ زنگ مي زدند و جاي خود را در يكي از اين خودروها رزرو مي كردند. هزينه سفر براي مسافران بسيار پايين تر از بليط هواپيما، قطار، كشتي، اتوبوس و تاكسي در مي آمد و رانندگان هم بخشي از هزينه سوخت را –كه در هر صورت بايد مي پرداختند – پس مي گرفتند. الو-استاپ هم با كميسيوني كه از رانندگان مي گرفت بيزينس موفقي را پيش مي برد. چند صباحي همه سعادتمند و راضي و شكرگزار بودند (و پول اضافه اي كه در هزينه اياب و ذهاب بين شهري صرفه جويي مي شد، در كارهاي خير صرف مي كردند و بخشي از آن را به عنوان صدقه در روزهاي يك شنبه به كشيشان مي دادند و اين عزيزان هم در مقابل تقبل مي كردند با دعاهايشان سيل، زلزله، گردباد، آتشفشان، خشكسالي، يخبندان، سقوط اجرام سماوي، گرفتگي خورشيد و بالا رفتن قيمت شيره درخت افرا در كانادا و از بين رفتن سياه چاله ها در كل كائنات را به تعويق بياندازند). اما دوران خوش ديري نپاييد. مطالعات من نشان مي دهد كه رضايت همگاني جز در كره شمالي در هيچ كشوري و از جمله كانادا تحقق نيافته است و لذا نارضايتي از كار الو-استاپ سر باز زد. شركت هاي بزرگ اتوبوس راني كه مشتريانشان را ازدست رفته مي ديدند، به وزرات ترابري كانادا شكايت كردند (كه چيزي است شبيه وزارت راه و ترابري ما ولي بدون راه!) و گفتند كه سفر با رانندگان الو-استاپ ايمن نيست. وزرات ترابري كانادا كه البته روابط حسنه اي با اين شركت هاي بزرگ دارد از آن ها نپرسيد به شما چه ربطي دارد؟ هر كس با هر وسيله اي كه دلش بخواهد مي تواند سفر كند و شما غلط مي كنيد در كار مردم دخالت كنيد (كانادايي ها اصولاً مردمان با ادبي هستند) بلكه به جاي اين حرف ها الو-استاپ را تعطيل كرد و دوران طلايي الو-استاپ به پايان رسد و كانادا وارد عصر پسا-الو-استاپي شد. اين كه آدمي نسبت به ايمني مسافرت هم نوعانش حساس باشد البته صفت پسنديده اي است ولي نمي شود مطمئن بود كه اين صفت پسنديده علت اصلي شكايت شركت هاي بزرگ اتوبوس راني به وزارت ترابري باشد، چرا كه اين شركت ها كاري براي حفظ جنبه هاي مثبت الو-استاپ و علي الخصوص مسافرت ارزان انجام ندادند. البته دوران پسا-الو-استاپي هم زياد طول نكشيد و با فراگير شدن اينترنت مردم اكنون بي هيچ واسطه اي به هم خبر مي دهند كه دنبال راننده يا مسافر مي گردند و با سفرهاي اشتراكي ارزان به ريش شركت هاي حمل و نقل مي خندند.

ماجراي دوم: سال هاست كه ايران از پيوستن به معاهده كپي رايت سرباز زده است. نتيجه رعايت نكردن حقوق مولف اما براي برخي كتاب ها و از جمله كتاب هاي فلسفي خوش يمن بوده است. تيراژ‍ اين كتاب ها در ايران بسيار پايين است و به ندرت به چاپ هاي كيلويي و كوئيلويي مي رسند، اما به دليل سياست هاي حمايتي و در غياب حق كپي رايت توانسته اند وارد بازار كتاب ايران شوند ( و متأسفانه برخي را گمراه كرده اند.) كتاب هايي كه اگر قرار بود حق التأليفي به نويسندگان واقعي و ناشران اوليه آن ها تعلق گيرد، ترجمه و چاپ آن ها هيچ توجيه اقتصادي اي نداشت. امروز ايران آماده پيوستن به معاهده كپي رايت است كه سياست بسيار مناسبي است چون با برداشته يارانه هاي كاغذ و اضافه شدن هزينه كپي رايت به قيمت پشت جلد كسي سراغ خريد كتاب هاي فلسفه ( و رمان هاي غيرمعروف و غير متعارف) نمي رود. اين طور هم كه بشود كسي سراغ ترجمه آن ها نمي رود. و به اين ترتيب كلاً صورت مسئله كتاب هاي مسئله دار حذف مي شود. اكثر دانشجويان و فلسفه جويان هم كه كارت اعتباري غربي ندارند تا راهشان را در جنگل كتابفروشي هاي اينترنتي پيدا كنند. ساز و كار اقتصادي خودش نقش دايره مميزي را بازي مي كند و ما مي مانيم و رمالان و كيمياگران و خنگ آموزهاي فلسفه. البته كه رعايت حقوق مولف صفت بسيار پسنديده اي است، اما مانند ماجراي الو-استاپ نمي شود مطمئن بود كه اين صفت پسنديده علت اصلي پيوستن ما به يك كنواسيون بين المللي باشد چرا كه از قرائن اين طور بر مي آيد كه قرار نيست كاري براي حفظ جنبه هاي مثبت دوران پيشا-كپي رايتي و علي الخصوص ترجمه كتب ضاله فلسفي صورت بگيرد.

پي نوشت: اگر كسي با شركت هاي بزرگ اتوبوسراني كانادا سر و سري دارد به آن ها پيشنهاد كند سايت هاي مربوط به اشتراك سفر را فيلتر كنند. دليل فيلترينگ هم همان باشد كه در دوره الواستاپ بود: سر زدن به اين سايت ها خطرناك است.

۳ نظر:

  1. آره دقیقن. اینا دلشون واسه کپی رایت نسوخته. از علوم انسانی و بالاخص فلسفه گریزانند. اینو ببین

    http://zamaaneh.com/movie/2010/04/post_204.html

    پاسخحذف
  2. عالی بود! اما یک نکته: بنگاه های انتشاراتی غرب از تیراژ پایین کتابها در کشورهایی مثل ایران خبردارند. معمولن مبلغی که به عنوان کپی رایت تقاضا میکنند حدود ۵۰ پوند انگلیس است! البته در مورد قیمت کاغذ نموتنم همچین چیزی بگم. البته من فکر میکنم علت حذف یارانه کاغذ بیشتر برای حفاظت از محیط زیست، جنگل ها و درختان میوه است... ولی شما گیر دادی و پاتو کردی تو یک کفش که اینها امیال دیگری در سر میپرورانند. این هم از نتایج سو خواندن کتب فلسفی است: منظورم قلع و قمع درختان میوه و تخریب جنگلهاست.

    پاسخحذف
  3. به جز مانكن با كسي نرو و "تو" همبازي نشو

    رعایت امانت در نقل قول مسئله ای ناموسی است

    پاسخحذف