۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۶, دوشنبه

ستاره بازان

"مگر مرگ چیست؟ چیزی نیست جز نداشتن استعداد" – از متن رمان ستاره بازان


رمان ستاره بازان اثر رومن گری را ترجمه کرده ام و آن را فصل به فصل در وبلاگی مخصوص این رمان قرار می دهم. دو تا از ناشرهایی که سال 88 سراغشان رفتم به دلایل مختلفی از به دست گرفتن کار چاپ کتاب سرباز زدند. به سه دلیل سراغ ناشر سوم نمی روم. اول خرافه (به اینجا مراجعه کنید). دوم تنبلی (به اینجا مراجعه کنید). سوم تدبیر چرا که یکی از قهرمانان این داستان – ژنرال آلمایو- دیکتاتوری در آمریکای جنوبی است که اعتقاد دارد استعداد و قدرت واقعی تنها در دست شیطان است و همه هم و غمش این است که با عالیجناب شیطان ملاقات کند. و دیگر قهرمان داستان – دکتر هوروات - کشیشی است که خود را در جهاد دائم با شخص شیطان می داند. شیطان نه به مثابه یک نماد یا افسانه بلکه به عنوان یک موجود حقیقی که روی زمین راه می رود. مدبرانه آن است که در این وانفسای جن گیری و جن گیر گیری فعلن دنبال مجوز برای این کتاب نرویم.


رومن گری این کتاب را نخست در سال 1961 به زبان انگلیسی و با عنوان The Talent Scout به معنی استعدادیاب چاپ کرده بود. بعدها خودش آن را به فرانسه ترجمه کرد و عنوان Les Mageurs d'Etoiles را بر آن گذاشته بود که معنای تحت الفظی اش می شود ستاره خواران و کنایه از دو گروه است: یکی آلمایو که مرتبن ستارگان عالم سحر، جادو و شعبده بازی را به کاخ خود دعوت می کند و البته زود از دستشان خسته می شود. یکی هم بخش بزرگی از مردم کشور آلمایو که دائمن در حال جویدن برگ های توهم زایی هستند که باعث می شود بیشتر در عالم ستارگان باشند تا روی زمین. ستاره باز برای آلمایو توصیف جالب تری است (مثل قمارباز و ماشین باز) و با توجه به این که در فارسی برای مصرف کنندگان برخی مواد مخدر هم از فعل باختن استفاده می شود (مثل تل باز و اکس باز) عنوان نهایی رمان را – به پیشنهاد دکتر ضیا موحد - ستاره بازان گذاشتم.


ترجمه تمام شده است ولی چون در حال باز خوانی برخی فصول هستم کم کم روی وبلاگ قرار می گیرند، طبیعتن این وبلاگ هم مثل سایر وبلاگ های بلاگاسپات فیلتر است، بنابراين مزيد امتنان خواهد بود اگر كسي اين فصول را روي يك وبلگ يا سايت فيلتر نشده هم بگذارد. کار حروفچینی و تهیه نسخه پی.دی اف کل کتاب هم در جریان است. این برای آنهایی که حوصله وبلاگ ندارند و همه وبلاگ ها برای آن ها وبلاگ بد است. مسئول هرگونه شباهت بین قهرمانان رمان و اشخاص حقیقی و حقوقی، ذهن شباهت ساز مرحوم رومن گری و ذهن شباهت یاب خواننده است و هیچ مسئولیتی ذهنن یا قلمن متوجه مترجم نیست.


رومن گری در سال 1980 خود کشی کرد چون گویا دیگر کاری در این جهان برای خود متصور نبود. چند روز پیش یعنی هشتم می زادروزش بود. اگر از خواندن رمان لذت بردید برای بهبود وضعیت روح نویسنده در آن جهان و بهبود حساب بانکی مترجم در این جهان دعا کنید. هر چه خاک اوست عمر شما باشد.

۶ نظر:

  1. به نظرم شاید بد نباشد قطعات این سلسله داستان در وبلاگ فلسفه علم هم بطور موازی منتشر شود، اگر بقیه اعضا و دوستان هم موافق باشند. چون وبلاگ فلسفه علم عملا وبلاگ "فارغ التحصیلان" فلسفه علم است نه لزوما جائی که تمام مطالبش مرتبط با فلسفه علم است. به هر حال این وبلاگ خوانندگان ثابتی دارد که تعدادشان احتمالا بیش از خوانندگان یک وبلاگ تازه تاسیس است.

    پاسخحذف
  2. برای بهبود حساب بانکی مترجم یک شماره حساب ناقابل کفایت میکند(برای انها که رمان را می خوانند)
    برای کارهایی که خودمان می توانیم انجام دهیم خدا را به دردسر نیندازیم

    پاسخحذف
  3. همینی که بالایی گفت. یک لطفی کنید و راه حلی هم برای خارج نشینان تعیین کنید که ذکات اش را بپردازند (با کمال میل و بدون منت).

    پاسخحذف
  4. آیا کتاب "ستاره بازان" کتابی بدون مقدمه است؟ در صورت وجود لطفا نویسنده این نظر را به محل مورد نظر ارجاع دهید .
    با کمال تشکر.

    پاسخحذف
  5. با توجه به فرمایشات معشوقه آمریکایی در فصل هشتم، به نظر می رسه که مشکل این خوزه جون ونیاکان محترمش این بوده که به جای مبلغین دین مبین اسلام، اد خوردن به تور مبلغین مسیحی که مجبور شدن بعدش برن هلک و هلک دنبال جناب شیطون بگردن! آخه کدوم دینی به اندازه اسلام به عادات قومی وقبیله ای خوزه جون اینا ارزش واهمیت قائل شده؟ مثلا همین زنا رو ببین: از نظر اسلام، اگه زن ومردی به هم علاقه داشته باشن همین امر اون دوتا رو متعلق به هم می دونه وبرای همینه که در اسلام ازدواج به شاهد احتیاج نداره! یا اینکه هر مردی می تونه تا هر چند تا زن موقت رو بخواد داشته باشه وزن دائمشم که تا 4 تا اشکالی نداره!( ای قربونت برم اسلام که تا چه اندازه ذات تنوع طلب وهوسباز ما مردا رو می شناسی. سرخ پوست وغیر سرخ پوست هم نداره) تازه در مورد امر زنا هم اگه کسی دو نفر رو به زنا متهم کرد باید بره 4 تا شاهد عاقل و بالغ و راستگو و... رو بیاره که همگی با هم شهادت بدن که دریک زمان با 8 تا چشم! رابطه زنا رو دیدن. آخه قربون! کدوم دو تا آدم عاقلی میرن جلوی چشم 4 تا شاهد عاقل وبالغ وراستگو و... با هم رابطه برقرار کنن؟ تازه اگه یکی از شاهدا دیر برسه، شاکی حد می خوره!!( جل الخالق) در مسیحیت، عیسی می گه اگه یه طرف صورتت کتک خورد طرف دیگه رو هم پیش بیار. اما هیچ دینی به اندازه اسلام به دفاع از جان و متعلقات وآبرو و مال( خصوصا اگه اربابی ظالم زمینت رو غصب کرد) اهمیت نداده و دراین راه شمشیر آخته درآستین نداشته ودراین جدال حق وحق کشی خوب ممکنه یکی هم لت وپار بشه که اسمشو می ذارن قتل! بقیه عادات خوزه جون ونیاکان رو هم همین طور بگیر وبرو! خلاصه دکی جون خیلی باعث افتخاره که به عنوان مترجم کتاب توی یه کشوری زندگی می کنی که شرعش دست آدمو واسه انجام همه نوع مناسبت آزاد( از جمله هوسبازی، تنوع طلبی، عیاشی، قتل و...) باز گذاشته که یه وقت خدای نکرده نکنه یه روزسرخورده بشی که مجبور بشی بری مثل این خوزه جون در به در دنبال جناب شیطون بگردی!

    پاسخحذف
  6. لینکش را در فیس بوک به اشتراک گذاشتم. دست درد نکنه. با درود.

    پاسخحذف