۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۵, پنجشنبه

موقت و دائمی

يك خانم سرخپوستي هست به اسم رز كه، به دنبال عارضه قلبي برای مادرم، از طرف دولت كانادا موظف شده است به او در كارهاى خانه كمك كند. اوجين - شوهر رز - هم از بوميان آمريكاى شمالي است. ملندا دختر رز و اوجین است.



رز: سفر بخیر.


من: خیلی ممنون، رز. جور کنید با اوجین و ملندا یک دفعه بیاین ایران.



رز: ملندا چهارده سالش است و هنوز چیزهایی را که توی تلویزیون می بیند باور می کند. بنابراین تا چند سالی بعید می دونم به این سفر روی خوش نشان دهد ولی من و اوجین خیلی دوست داریم کشور تو رو ببینیم. ویزا لازم داریم؟



من: فکر کنم همه شهروندان کانادا برای سفر به ایران ویزا لازم داشته باشند.



رز: البته ما خودمون رو به معنی دقیق کلمه کانادایی به حساب نمی آریم. برای این که کانادایی باشی خودت یا پدر مادرت یا اجدادت باید یک روزی از یک جای دنیا اومده باشند این جا. ما همیشه همین جا بودیم.

۳ نظر:

  1. برای پربارتر شدنِ این وبلاگ، پیشنهاد می‌کنم کسی را پیدا کنید که در کارهای خانه به رز کمک کند.

    پاسخحذف
  2. عجب! گفتم چرا ما "به معنای دقیق کلمه" شهروند حساب نمیشیم! نگو چون همیشه اینجا بودیم!

    پاسخحذف
  3. خدا خیرت بده رز!!بالاخره پس از سالها گره رو باز کردی!

    پاسخحذف