من آرش نراقی را به عنوان یک فیلسوف اخلاق قبول دارم. از معدود متفکران ایرانی است که حوزه اخلاق، به خصوص مباحث اخلاق هنجاری درفلسفه اخلاق تحلیلی، را جدی گرفته و روشنفکرانه تحقیقاتش در آن حوزه را به مسائل روز جامعه ایرانی پیوند می زند. در مورد سئوالی که در مورد حدود و ثغور توسل به خشونت در یک جنبش مدنی مسالمت آمیز در پست ما قبل قبلی! مطرح کرده بودم (و البته برخی دوستان هم لطف کردند و در بحث با کامنت هایشان شرکت کردند و همین جا از آنها صمیمانه تشکر می کنم)، بهترین و تحلیلی ترین مطلبی که تاکنون خوانده ام آخرین مقاله آرش نراقی است که در سایتش با این آدرس قابل دسترسی است. (البته اگر محتملاً سایت او از گزند سانسورچی های مورد علاقه جان استوارت میل مصون مانده باشد!) عنوان مقاله نراقی "جایگاه اخلاقی خشونت در جنبش مدنی مسالمت آمیز است". توصیه می کنم حتماً تمام مقاله خوب و تقریباً مفصل نراقی را بخوانید، ولی من اینجا تنها من باب معرفی مقاله و تحریک خوانندگان به خواندن و اندیشیدن در مورد تمام آن، قسمت هائی از بخش های عمدتاً پایانی را عیناً نقل می کنم:
"........خشونت همواره و تحت هر شرایطی واقعه ای اخلاقاً نامطلوب یا بد است، اما تحت شرایط معینی ممکن است که توسل به آن اخلاقاً کار درستی باشد. این مدعا سه مدلول مهّم دارد:
نخست آنکه، در مقام عمل قاعده اخلاقی راهنما این است: توسل به خشونت نادرست است مگر آنکه خلاف آن ثابت شود. به بیان دیگر، به عنوان یک قاعده کلّی، پرهیز از خشونت دلیل نمی خواهد، اما توسل به خشونت محتاج دلیل است.
دوّم آنکه، بر مبنای قاعده اخلاقی فوق، باید خشونت را بر دو نوع تقسیم کرد: خشونت اخلاقاً موّجه، و خشونت اخلاقاً ناموّجه. خشونت را باید همیشه اخلاقاً ناموّجه فرض کرد مگر آنکه دلایل اخلاقاً قانع کننده ای برای تجویز آن در یک مورد خاص و معین اقامه شود. اگر بتوان در یک مورد خاص دلیل اخلاقاً قانع کننده ای برای اعمال خشونت اقامه کرد، در آن صورت توسل به خشونت در آن مورد خاص مصداق "خشونت موّجه" خواهد بود.
سوّم آنکه، برمبنای تفکیک فوق می توان ادعا کرد که خشونت فقط در موارد معین و خاص و به شرط آنکه توجیه اخلاقاً معتبری برای آن وجود داشته باشد، مجاز خواهد بود. تشخیص آنکه خشونت موّجه است یا ناموّجه کاملاً تابع شرایط خاصی است که کنشگران اجتماعی در آن قرار گرفته اند، و با تغییر آن شرایط جواز اعمال خشونت باطل می شود، مگر آنکه شرایط تازه نیز به نوبه خود به نحو قانع کننده ای ضرورت استفاده از خشونت را توجیه کند.
به نظر می رسد مهمترین دلیلی که به اعتبار آن می توان به کارگیری خشونت را در یک مورد معین و خاص مجاز تلقی کرد نوعی دلیل فایده گرایانه باشد: اگر معلوم شود که در فلان شرایط خاص توسل به خشونت می تواند از بروز خشونتهای بیشتر و شدیدتر پیشگیری کند- مشروط بر آنکه خطر خشونتهای آینده به حدّ کافی نزدیک، واقعی، و شدید باشد-، در آن صورت می توان ادعا کرد که بنیانی اخلاقی برای توسل به خشونت در آن مورد خاص و معین فراهم آمده است، و استفاده از خشونت در آن مورد خاص و معین اخلاقاً مجاز (و نه لزوماً واجب) است.
بر این مبنا جنبش مدنی مسالمت آمیز را باید جنبشی دانست که از به کارگیری "خشونت اخلاقاً ناموّجه" پرهیز می کند. به بیان دقیقتر، جنبش مدنی مسالمت آمیز جنبشی است که هموار خشونت را اخلاقاً "بد" تلقی می کند، و برای تحقق اهداف و آرمانهایش پیش و بیش از هرچیز از شیوه های غیرخشونت آمیز بهره می جوید. اما در شرایطی که شیوه های غیرخشونت آمیز کارآمدی خود را از کف می دهد، و تنها راه پیشگیری از خشونتهای بیشتر و شدیدتر توسل به حدّی از خشونت اخلاقاً موّجه است، در آن صورت توسل به خشونت اخلاقاً موّجه با خصلت مسالمت آمیز بودن آن جنبش ناسازگار نخواهد بود......."
".......البته به کارگیری خشونت در متن یک جنبش مدنی مسالمت آمیز کاری خطیر و خطرخیز است. خشونت، ولو اخلاقاً موّجه، زبانه ای است که در میانه جنگل افروخته می شود، و اگر در به کارگیری آن دقت و وسواس کافی به کار نرود می تواند بسیار ویرانگر از کار در آید. از همین روست که رهبران جنبش های مدنی مسالمت آمیز باید فعالانه و واقع بینانه نحوه به کارگیری خشونت را در متن جنبش مدیریت کنند. این رهبران نباید امکان به کارگیری خشونت موّجه را به عنوان یکی از ابزارهای اخلاقاً مجاز در متن یک جنبش مسالمت آمیز نادیده بگیرند. نادیده گرفتن این امکان وقوع خشونت را منتفی نمی کند، صرفاً وقوع آن را کور و لگام گسیخته می نماید. بنابراین، کسانی که بر خصلت مسالمت آمیز جنبش مدنی تأکید می ورزند نباید از موضع نفی مطلق خشونت سخن بگویند. نفی مطلق خشونت گاه زمینه ساز بروز خشونتهای شنیع ترمی شود. رهبران و کنشگران مدنی باید به کارگیری خشونتهای اخلاقاً ناموّجه را قاطعانه محکوم کنند، و بر تقدم شیوه های غیرخشونت آمیز تأکید بورزند، اما باید واقع بینانه امکان خشونتهای اخلاقاً موّجه را نیز به رسمیت بشناسند، و به جای نفی آن در مدیریت آن بکوشند."
گفته اي ( گفته است) كه دليل فابده گرايانه اي كه شايد خشونت را مجاز كند اينست كه: از خشونت هاي بيشتر جلوگيري كند...
پاسخحذفبه گمانم بايد اين دليل را به اين صورت تكميل كني ( كند) كه: از خشونت هاي بيشتر بعدي جلوگيري كند و راه غير خشونت آميزي كه بتواند از خشونت ها( و ديگر امور غير اخلاقي) بيشتر بعدي جلوگبري كند وجود نداشته باشد cp.
كه اين "اگر" جاي حرف دارد.
با تاکید بر حرفی که حسن زده است می گویم که این اگر جای حرف دارد. شدیدن هم جای حرف دارد. اساسن به نظر من آقای نراقی سوال اصلی را پاسخ نداده است. سوال اصلی این است که اگر ما قابلیت اندازه گیری نتیجه ی دو عمل را ندانیم، که در این جا یکی خشونت ورزیدن به قصد پیشگیری از خشونت است و دیگری خشونت نورزیدن به همان قصد است، در این صورت آیا میتوان بر اساس نگاه فایده نگرانه مسئله را حل کرد؟
پاسخحذفاساسن به نظر من همیشه دیدگاه های فایده نگرانه در اخلاق با این مشکل بزرگ مواجه بوده اند که در مواردی قابلیت اندازه گیری فایده در آینده وجود ندارد. من به شخصه استدلال های فایده نگرانه را تنها در مواردی موجه می دانم که به صورت استقرایی فایده داشتن آن عمل به اثبات رسیده باشد.
بنابراین هم چنان این سوال باقی خواهد ماند که آیا اقدام به خشونت در برابر خشونت جایز است؟
برای یاسر:
پاسخحذفحتی به نظر واضح نیست که اگر فایده گرا ها ابزاری برای اندازه گیری آن در آینده اختراع کنند مشکل اخلاق مبنی بر فایده حل شود . به عنوان مثال بسیاری استدلال می کنند که شکنجه در شرایطی که بتوانیم به طور قطع یا با احتمال نسبتا زیاد جان افراد بیگناهی را نجات دهیم اخلاقا مجاز بلکه پسندیده است در مقابل چنین استدلالی بسیاری گفته اند از کجا می دانیم که آدمهای بیگناهی از مرگ حتمی نجات داده می شوند . به نظر من این گونه استدلال کردن هرچند جذاب و معتبر باشد به مشکل اصلی که فایده گرایی دارد حمله نکرده است .مساله نوع نگاه فایده گرایانه به اخلاق است . برای یک فایده گرا همیشه انتخاب بین بد و بدتر است نه بد و خوب . برداشت این گونه ازاخلاق ، آن را تبدیل به یک ماجرای انتخاب اقتصادگونه می کند .
با تشکر از کامنت ها و بحث جالبی که اینجا در مورد فایده گرائی در اخلاق در گرفته دوستان خوبم در نظر داشته باشند که برای قضاوت در مورد نظر نراقی تمام مقاله او را باید خواند. من اینجا تنها شاید یک چهارم مقاله او را آنهم برای معرفی آورده ام. مبنای قضاوت اصل مقاله است.
پاسخحذفمتن خوبی است ها، اما هر از گاهی وقتی میخواندم اش فکر میکردم اگر آقای نراقی اینجا بود و چند تا باتوم خورده بود، یا به انحای مختلف تحقیر شده بود و در موضع ضعف و مظلومیت قرار گرفته بود، متن جور دیگری نوشته میشد؛ جور دیگری که هم کمتر انتزاعی و کلی میبود، و هم بیشتر از حفظ اخلاق به مقاصد عملی و ملموس فکر میکرد.
پاسخحذف(Sadra)