۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۸, شنبه

ترجمه‌ی متون فلسفی در جهان سوم

می‌توان ترجمه‌ی کتابی فلسفی را از جهات گوناگونی (بررسی معادل‌یابی‌ها، ساختار دستوری جملات، تطابق متن و ترجمه) نقد کرد. اما گاه مترجم با افزودن توضیحی در متن یا پانویس بابی دیگر در نقد ترجمه می‌گشاید. در بدی و خوبی آوردن این توضیحات شاید بتوان مناقشه کرد. اما همین افزوده‌ها می‌تواند به‌خوبی اهلیت داشتن یا نداشتن مترجم را نشان دهد. در ادامه به بررسی یکی از این موارد می‌پردازم.

مترجمی این پانویس را در ادامه‌ی بحث مقدماتی نویسنده درباره‌ی پارادوکس‌های شرطی مادی آورده است: «پارادوکس اصلی و معروف‌تر استلزام مادی که مولف ذکر نکرده این است: P→~P که منطقاً صادق است اما تناقض به نظر می‌رسد» (پرتی، کنسلو. کریپکی. مترجم واله، حسین. گام‌ نو. تهران. 1389. ص. 19) (به علت فقر نرم‌افزار، یا ناآگاهی‌ام از نرم‌افزار، نماد استلزام مادی من با نمادی که ایشان به‌کاربرده‌است متفاوت است)

هر طفل ابجد‌خوان منطق جدید می‌داند P→~P هم‌ارزP~ است. به عبارت دیگر اگر کسی از این هم‌ارزی آگاه نباشد، چیزی از منطق نمی‌داند. ایشان فرموده‌اند که P→~P منطقاً صادق است، یعنی گزاره‌ی پیش‌گفته یک قضیه‌ (theorem) است. اگر گزاره‌ی پیش‌گفته قضیه باشد، هر گزاره‌ای توامان هم صادق است و هم کاذب (برای دریافت این نکته هم نیازی نیست که از ابجد منطق جدید به هوّز آن رسیده باشیم). اگر چنین بود و این دقیقه از چشم اکابر منطق دورمانده بود و جناب مترجم اولین کس بودند که بدان تفطن یافته بود، ایشان نام خود را در عالم منطق جاودان کرده بود، و البته بنای منطق کلاسیک را ویران.

مترجم هم‌‌چنین P→~P را به نظر تناقض دانسته‌اند. اما اگر این گزاره تناقض باشد، و به تبع نقیض‌اش قضیه باشد، هر گزاره‌ای توامان هم صادق است و هم کاذب.

اما چرا ایشان فکر کرده‌اند P→~P تناقض است. مترجم قطعاً هیچ آشنایی‌ای با منطق جدید ندارند، اما گویا حداقل کمی منطق ارسطو خوانده‌‌اند. ارسطو P→~P را تناقض دانسته است و این خطای بیّنی است که مرتکب شده است. طرفه آن‌ که ارسطو خود این گزاره را مقدمه‌ی استدلالی قرار داده است و به درستی نشان داده است که از آن نتیجه می‌شود که P~؛ آن‌جا که گفته است اگر به فلسفه نیاز نداشته باشیم آن‌گاه به فلسفه نیاز داریم (چون باید این عدم ‌نیاز را فلسفاً مبرهن کنیم)، پس به فلسفه نیاز داریم. واضح است که ارسطو در این‌جا «اگر به فلسفه نیاز نداشته باشیم آن‌گاه به فلسفه نیاز داریم» را صادق می‌داند و نه تناقض. پس ایشان به‌نادرستی (به تبع اشتباه ارسطو احتمالاً) P→~P را تناقض دانسته‌اند. مترجم، که متاسفانه صاحب کرسی فلسفه‌ی یکی از به‌ترین دانش‌گاه‌های ایران اند، با توانایی مثال‌زدنی دو اشتباه بسیار آشکار در یک سطر و نیم مرتکب شده‌اند. این اشتباهات آن‌قدر ابتدایی اند که اگر ناشر کتاب، ویراستاری داشت که باری از سر تفنن سری به کلاس یا کتاب منطقی، هر چقدر مقدماتی، زده بود، چنین فاجعه‌ای رخ نمی‌داد. پس ناشر نیز بسیار مقصر است.

همین پانویس نشان می‌دهد که ایشان شاید ارسطو را بشناسد. ای‌کاش از این پس ایشان متعرض حوزه‌های که حداقل با آن ‌اشنایی دارند بشوند، تا نه عرض خود ببرند و نه زحمت دیگران بدارند.

مترجم حداقل ترجمه‌ی یک کتاب فلسفی دیگر (آپیا، قوام [کذا فی‌ الاصل] آنتونی. درآمدی به فلسفه‌ی معاصر غرب. مترجم واله، حسین. گام ‌نو. تهران. 1388) هم در کارنامه‌ی خود دارند. ایشان در آن کتاب نیز جملاتی برسبیل توضیح یا نقد به متن افزوده‌اند که ناآشنایی عمیق‌شان را با مباحث فلسفه‌ی تحلیلی نشان می‌دهد و برخی از آن‌ها کم‌وبیش به اندازه‌ی پانویس پیش‌گفته رسوا اند. اگر فرصتی باشد به‌تفاریق به آن‌ها خواهم پرداخت. گواین‌که نشان دادن اشتباهات افاضات و اضافات مترجم تمرین خوبی برای مبتدیان است.

(هرچه درباره‌ی ارسطو گفته‌ام به نقل از این مقاله است: موحد، ضیاء. «ارسطو و منطق جمله‌ها: تاریخ یک اشتباه». ارغنون، ش. 1. صص.213-221. تهران. 1373)

۱ نظر:

  1. (p-->(~p--> #) yeki az paradoxhaye estelzam ast. ama zaheran motarjem jaye parantezha ra gom karde va an ra be soorate: (p-->~p)--># fahmide ast. (#=tanaghoz)

    پاسخحذف