خواهش ترجمه ای که نوشته اید، قدری شاعرانه است و ترجمه من وفادارانه. ترجمه شاعرانه یک واژه مهم را جا انداخته است: «دیگر» و دیگر اینکه فعل wohnen در آلمانی که آدورنو از آن استفاده کرده، اگرچه معنای زیستن (to live) هم می دهد، اما بیش از آن در معنای خانه کردن و سکنی گزیدن (to dwell) به کار می رود.
سلام آره منم قبول دارم حرفتون رو. به نظر میاد شما از طرفداران پروپاقرص پروفسور ادیب سلطانی باشید و تز ایزومورفیسمشون... من البته از جزئیات این تز مطلع نیستم. ولی به هر حال ترجمه ای که قبلا دیده بودم حس نویسنده رو خیلی خوب منتقل کرده و ترجمه امین شما یه کمی بی روح و ربات گونه است! از این قیل و قال ها که بگذریم عجب کلامیه این گفتار...
برای صالح، قطعا دومی، آدورنو گزین گویه های اخلاق صغیر را هنگامی می نوشت که از دست آلمانهای نازی به انگلیس گریخته بود.
برای الهه بابایی، اگرچه من از ایده آقای ادیب سلطانی مطلع نیستم، امااحتمالا وقتی که یک فلسفه تحلیلی خوانده گزین گویه ای را ترجمه کند، اوضاع بهتر از این نخواهد شد.
و از آن زیباتر وطنی است که در سینه داریم.
پاسخحذفو بی خبریم و بی خبر خواهیم ماند
سلام
پاسخحذفمن ترجمه زیباتر و رساتری از این گفتار شنیده بودم ولی نمی دونستم که گوینده کی بوده. هم ممنون و هم اینکه اون ترجمه اینه:
برای آن کس که وطن ندارد
نوشتن می شود جایی برای زیستن
برای الهه بابایی،
پاسخحذفخواهش
ترجمه ای که نوشته اید، قدری شاعرانه است و ترجمه من وفادارانه.
ترجمه شاعرانه یک واژه مهم را جا انداخته است: «دیگر»
و دیگر اینکه فعل wohnen در آلمانی که آدورنو از آن استفاده کرده، اگرچه معنای زیستن (to live) هم می دهد، اما بیش از آن در معنای خانه کردن و سکنی گزیدن (to dwell) به کار می رود.
به یاسر وفادار
پاسخحذفاز " دیگر" چه معنایی قصد کردی؟
دیگر وطنی ندارد= وطن دیگری ندارد
یا
دیگر، وطنی ندارد= تاکنون وطنی داشته ولی دیگر ندارد
سلام
پاسخحذفآره منم قبول دارم حرفتون رو. به نظر میاد شما از طرفداران پروپاقرص پروفسور ادیب سلطانی باشید و تز ایزومورفیسمشون... من البته از جزئیات این تز مطلع نیستم. ولی به هر حال ترجمه ای که قبلا دیده بودم حس نویسنده رو خیلی خوب منتقل کرده و ترجمه امین شما یه کمی بی روح و ربات گونه است!
از این قیل و قال ها که بگذریم عجب کلامیه این گفتار...
برای صالح،
پاسخحذفقطعا دومی، آدورنو گزین گویه های اخلاق صغیر را هنگامی می نوشت که از دست آلمانهای نازی به انگلیس گریخته بود.
برای الهه بابایی،
اگرچه من از ایده آقای ادیب سلطانی مطلع نیستم، امااحتمالا وقتی که یک فلسفه تحلیلی خوانده گزین گویه ای را ترجمه کند، اوضاع بهتر از این نخواهد شد.