شهرام جان این بیت هم برای خودش خیلی جای تحلیل داره ها: گویی شاعر گمان میکرده هدف غایی حس تشنگی این است که ما آب دریا را بچشیم و به این طریق آب دریا را کم کنیم و به هدفِ کشیدن آبِ دریا نزدیک شویم.
اگر مصرع دوم رو هم به عنوان چشم انداز در نظر بگیرید، استراتژی بسیار rational خواهد بود: تا بجوشد آبت از بالا و پست.
شاید این استراتژی رصد را شنیده باشید: برای بهتر دیدن ستاره، مستقیمن به خود ستاره نگاه نکن بلکه به کنار آن نگاه کن. این استراتژی شاید در نظر اول عجیب باشد، اما اگر در عمل آزمون شود و با اطلاعات علم جدید درباره حساسیت سلولهای شبکیه چشم در جاهای مختلف آن توجیه شود، بسیار rational تلقی خواهد شد.
سلام مصطفی در تفسیر شعر،سه رویکرد متصور است: 1 به دنبال معنای متن باشیم 2 به دنبال معنای مقصود شاعر باشیم 3 به دنبال معنای مقصود شعر در سنتی خاص باشیم.
شماخیلی ناظر به متن، تفسیر می کنی و نتیجه می گیری. به نظر من در تفسیر اشعاری مانند بیت معهود که در عرف و سنت خاصی مطرح شده و به من و شما رسیده است؛ استفاده از رویکرد اول کم ارتباط و کم فایده است. این شعر باید در سنت ادبی عرفانی خاص خود که از همان راه منتشر شده و در میان ما شایع شده، تفسیر شود تا بفهمیم آنها چه می خواستند بگویند( هرچند شاید حرف غلطی بگویند ) و اگر نقدی... لذا نگاه و فهم عرفانی برای نیل به مقصود به صواب نزدیک تر است.
1- از "مقصود" من همان "معنای گوینده" میفهمم پس "معنای مقصود گوینده" یعنی معنای معنای گوینده که البته بیمعنا است. 2- در تعیین گوینده امور بافتاری (=ناظر به سیاق)، از جمله سنتی که در آن اظهار رخ داده است، مدخلیت دارد. پس در "رویکرد 3" لفظ "در سنتی خاص" حشو است و به تبع خود "رویکرد 3" حشو است. 3- نکتهی مهمتر این که مشکل مصطفی با مولوی در تفسیر متن نیست، در روا یا ناروایی برخی هنجارهای راهنمای عمل است. هم میتوان گفت که به دو عقلانیت عملی متفاوت معتقد اند و هم میتوان گفت که مولوی عقلانیت را نمیپذیرد و بدیلی برای راهنمایی عمل پیشنهاد میکند. پس اصلاً بحث تفسیر متن نیست، بحث بر سر هنجارهای راهنمای عمل و عقلانی بودن با نبودن آنها است.
در جواب صادق: قبول دارم که اگر بیت دوم را در نظر بگیریم در مجموع کلِ بیت بر خلاف عقلانیتِ عملی نیست. اما دو نکته در این زمینه میتوانم بگویم: یکی اینکه من تیتر را فقط برای همین یک مصرع و فارغ از زمینه و متن آن انتخاب کرده ام. دوم اینکه به نظر میرسد خود این باور که اگر خیلی تشنه باشی آب از بالا و پست برای تو میجوشد به وضوح نامعقول است. درواقع به نظر میرسد هیچ ربطی بین تشنگی ما و اینکه در جایی آب بجوشد وجود ندارد و تشنگی ما نمیتواند باعث شود از بالا و پست آب بجوشد.
در پاسخ به موضوعی که صالح مطرح کرده: در این پست و پست های مشابه هیچ هدفِ تفسیری یا انتقاده ای مورد نظر نبوده است. در این پست ها برای من مهم نیست منظور شاعر چه بوده فقط تلاش کرده ام با تیتر و خارج کردن بیت از سیاقِ کلام استفاده ای متفاوت از کلام شاعر انجام دهم.
اگر آب نباشد ما نمی توانیم شنا کنیم و اگه نتوانیم شنا کنیم به احتمال زیاد غرق می شویم. بنابراین این توصیه نوعی آموزش خود-نجات-غریقی است و کاملن هم عقلانی به نظر می رسد.
آب دریا را اگر نتوان کشید
پاسخ دادنحذفهم به قدر تشنگی «باید» چشید
شهرام جان این بیت هم برای خودش خیلی جای تحلیل داره ها: گویی شاعر گمان میکرده هدف غایی حس تشنگی این است که ما آب دریا را بچشیم و به این طریق آب دریا را کم کنیم و به هدفِ کشیدن آبِ دریا نزدیک شویم.
پاسخ دادنحذفشاید bounded rationality توصیف شاینده تری بود.
پاسخ دادنحذفاگر مصرع دوم رو هم به عنوان چشم انداز در نظر بگیرید، استراتژی بسیار rational خواهد بود: تا بجوشد آبت از بالا و پست.
پاسخ دادنحذفشاید این استراتژی رصد را شنیده باشید: برای بهتر دیدن ستاره، مستقیمن به خود ستاره نگاه نکن بلکه به کنار آن نگاه کن.
این استراتژی شاید در نظر اول عجیب باشد، اما اگر در عمل آزمون شود و با اطلاعات علم جدید درباره حساسیت سلولهای شبکیه چشم در جاهای مختلف آن توجیه شود، بسیار rational تلقی خواهد شد.
سلام مصطفی
پاسخ دادنحذفدر تفسیر شعر،سه رویکرد متصور است:
1 به دنبال معنای متن باشیم
2 به دنبال معنای مقصود شاعر باشیم
3 به دنبال معنای مقصود شعر در سنتی خاص باشیم.
شماخیلی ناظر به متن، تفسیر می کنی و نتیجه می گیری.
به نظر من در تفسیر اشعاری مانند بیت معهود که در عرف و سنت خاصی مطرح شده و به من و شما رسیده است؛ استفاده از رویکرد اول کم ارتباط و کم فایده است.
این شعر باید در سنت ادبی عرفانی خاص خود که از همان راه منتشر شده و در میان ما شایع شده، تفسیر شود تا بفهمیم آنها چه می خواستند بگویند( هرچند شاید حرف غلطی بگویند ) و اگر نقدی... لذا نگاه و فهم عرفانی برای نیل به مقصود به صواب نزدیک تر است.
1- از "مقصود" من همان "معنای گوینده" میفهمم پس "معنای مقصود گوینده" یعنی معنای معنای گوینده که البته بیمعنا است.
پاسخ دادنحذف2- در تعیین گوینده امور بافتاری (=ناظر به سیاق)، از جمله سنتی که در آن اظهار رخ داده است، مدخلیت دارد. پس در "رویکرد 3" لفظ "در سنتی خاص" حشو است و به تبع خود "رویکرد 3" حشو است.
3- نکتهی مهمتر این که مشکل مصطفی با مولوی در تفسیر متن نیست، در روا یا ناروایی برخی هنجارهای راهنمای عمل است. هم میتوان گفت که به دو عقلانیت عملی متفاوت معتقد اند و هم میتوان گفت که مولوی عقلانیت را نمیپذیرد و بدیلی برای راهنمایی عمل پیشنهاد میکند. پس اصلاً بحث تفسیر متن نیست، بحث بر سر هنجارهای راهنمای عمل و عقلانی بودن با نبودن آنها است.
در جواب صادق:
پاسخ دادنحذفقبول دارم که اگر بیت دوم را در نظر بگیریم در مجموع کلِ بیت بر خلاف عقلانیتِ عملی نیست. اما دو نکته در این زمینه میتوانم بگویم:
یکی اینکه من تیتر را فقط برای همین یک مصرع و فارغ از زمینه و متن آن انتخاب کرده ام.
دوم اینکه به نظر میرسد خود این باور که اگر خیلی تشنه باشی آب از بالا و پست برای تو میجوشد به وضوح نامعقول است. درواقع به نظر میرسد هیچ ربطی بین تشنگی ما و اینکه در جایی آب بجوشد وجود ندارد و تشنگی ما نمیتواند باعث شود از بالا و پست آب بجوشد.
در جوابِ ناشناسِ اول: bounded irrationality منظورتان نبوده احیاناً؟
پاسخ دادنحذفدر پاسخ به موضوعی که صالح مطرح کرده:
پاسخ دادنحذفدر این پست و پست های مشابه هیچ هدفِ تفسیری یا انتقاده ای مورد نظر نبوده است. در این پست ها برای من مهم نیست منظور شاعر چه بوده فقط تلاش کرده ام با تیتر و خارج کردن بیت از سیاقِ کلام استفاده ای متفاوت از کلام شاعر انجام دهم.
و همچنین برای اصلاح جامعه ی تشنه بهش آب نده , بهش بفهمون که تشنه است
پاسخ دادنحذفاگر آب نباشد ما نمی توانیم شنا کنیم و اگه نتوانیم شنا کنیم به احتمال زیاد غرق می شویم. بنابراین این توصیه نوعی آموزش خود-نجات-غریقی است و کاملن هم عقلانی به نظر می رسد.
پاسخ دادنحذفناشناسِ اول: نه، کاملا منظورم bounded rationality هست.
پاسخ دادنحذف