۱۳۸۹ اسفند ۵, پنجشنبه

ون‌فراسن در لیبی

1- یکی از چیزهایی که هنوز از بحث تبیین (explanation) در کلاس فلسفه‌ی علم مهدی نسرین در یاد دارم این ادعای ون‌فراسن* است که پاسخ مناسب به یک پرسشِ تبیینی، وابسته است به رده‌ی تقابلی‌‌ای (contrast class) که در طرحِ آن پرسش، به صورتِ صریح یا ضمنی، مفروض گرفته شده است. به عنوان مثال پرسشِ تبیینیِ «چرا آلن تورینگ با خوردنِ سیبِ زهر‌آلود خودکشی کرد؟» را در نظر بگیرید.** از ون‌فراسن یاد گرفتیم که برای پاسخ به این پرسش عجله نکنیم و ابتدا مشخص کنیم که رده‌ی تقابلیِ آن چیست. این رده‌ی تقابلی در محاوره و گفتارِ شفاهی با تأکید روی بخش‌های مختلفِ جمله معین می‌شود. اگر تأکید روی «آلن تورینگ» باشد پرسش این خواهد بود که چرا آلن تورینگ، و نه شخص دیگر مثلاً آلونسو چرچ یا کورت گودل، با خوردنِ سیبِ زهر‌آلود خودکشی کرد. اگر تأکید روی «خوردن» باشد پرسش این خواهد بود که چرا آلن تورینگ با خوردن سیب زهر‌آلود، و نه مثلاً کوباندن آن بر سرش، خودکشی کرد. به همین ترتیب، با تأکید بر هر یک از بخش‌های دیگرِ جمله، پرسشِ تبیینی حاصل متفاوت خواهد بود چرا که کلاسِ تقابلی آن متفاوت است و در نتیجه پاسخِ متفاوتی را نیز طلب می‌کند. این پاسخ که «زیرا تورینگ گلابی و آناناس دوست نداشت» تنها وقتی پاسخی مناسب برای پرسشِ فوق است که تأکید روی «سیب» باشد و نه مثلاَ «خودکشی».

2- یکی از معایب گزارشِ مستقیم اظهارات و گفته‌های دیگران به صورتِ مکتوب این است که بسیاری از عواملِ وابسته به سیاق در این گزارش‌ها مفقود می‌شود. همه‌ی ما می‌دانیم که انتقال بخشِ بزرگی از آن‌چه در گفتگوها و سخترانی‌ها منتقل می‌شود به واسطه‌ی عواملی به جز سخنان و کلامِ گوینده انجام می‌گیرد. اغلب عواملی مانندِ حالت‌ها و حرکت‌های سر و دست (و احیاناً پا)، تأکیدها و مکث‌های گوینده نقشِ مهمی در درک پیام موردِ نظرِ او دارد. متأسفانه اغلب این عوامل در گزارشِ مستقیم از سخنانِ گوینده، آن هم به شکل مکتوب، منعکس نمی‌شوند و همین درکِ منظورش را برای خوانندگان دشوار می‌کند. به نظرم شایسته است گزارش‌گران و خبرنویسان با توضیحاتی (همانندِ آن‌چه در نمایش‌نامه‌ها در شرحِ حالتِ بازیگران اغلب میان دو علامت کروشه نوشته می‌شود) این عوامل را نیز در گزارشِ مکتوب خود منعکس کنند. مثلاً «رئیس جمهور [در حالی که دست چپ‌اش را 30 درجه از خط افق بالا آورده بود و سرش را 8 درجه به سمت غرب چرخانده بود و چشمان‌اش را نیم‌بسته کرده بود و لبخندی بر گوشه‌ی چپ لب‌اش داشت و روی کلمه‌ی سوم تأکید می‌کرد و ....] گفت ....» به گمان‌ام این کار اگر چه کمی دشوار اما به امانت نزدیک‌تر است.

3- کسی می‌گوید «چطور ممكن است فردی پیدا شود كه مردم خود را بمباران كرده و بكشد.» ما این را از زبان گوینده‌ی آن نشنیده‌ایم و فقط آن را در روزنامه‌ها و سایت‌ها خوانده‌ایم. کسی که خبر را نوشته است- شاید به این دلیل که برای خودش که در جلسه حاضر بوده روشن است- به خود زحمت نداده است توضیح دهد گوینده در اظهار این جمله بر روی کدام کلمه تأکید کرده است. لاجرم جمعی متحیر مانده‌اند که منظورِ گوینده و مایه‌ی تعجبِ او چه بوده است:
  • چطور ممکن است فردی [و نه جمع، سازمان، تشکیلات، یا ...] پیدا شود كه مردم خود را بمباران كرده و بكشد.
  • چطور ممكن است فردی پیدا شود [و نه گم شود، پنهان شود، پیدا باشد و دیوانه شود یا ...] كه مردم خود را بمباران كرده و بكشد.
  • چطور ممكن است فردی پیدا شود كه مردم [و نه گاو، گوسفند، گربه، یا ...] خود را بمباران كرده و بكشد.
  • چطور ممكن است فردی پیدا شود كه مردم خود [و نه همسایه‌ی خود، دشمن خود، یا ...] را بمباران كرده و بكشد.
  • چطور ممكن است فردی پیدا شود كه مردم خود را بمباران [و نه گلباران، تیرباران، مشت‌باران، یا ...] كرده و بكشد.
  • چطور ممكن است فردی پیدا شود كه مردم خود را بمباران كرده و بكشد [و نه بخورد، بزند، بسوزاند، یا ...]
به نظرم هر چه سریع‌تر باید یا شیوه‌ی خبرنویسی را اصلاح کرد یا در مبانی علومِ انسانی تجدیدِ نظرِ جدی‌تری کرد.

--------------
* متأسفانه این کلاس‌ قبل از بازنگری در مبانیِ علومِ انسانی تشکیل شده بود. مطمئن نیستم پس از بازنگری ون‌فراسن هنوز بر سر این ادعا مانده باشد.
** این مثال هم در همان کلاس مطرح شد. یاد ندارم که مثال از ون‌فراسن بود یا نسرین. هر کدام از ایشان که این وبلاگ را می‌خوانند می‌توانند در این باره روشن‌گری کنند. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر