۱۳۹۰ اردیبهشت ۹, جمعه

رسمن تعطیل

يك خانم سرخپوستي هست به اسم رز كه، به دنبال عارضه قلبي برای مادرم، از طرف دولت كانادا موظف شده است به او در كارهاى خانه كمك كند.




رز: مهدی، متوجه شدی تو عروسی خانواده سلطنتی انگلستان، عروس یک کم طول داد تا بگه "بله"؟
من: لابد رفته بوده گل بچینه.
رز: رفته بوده چی کار کنه؟!
من: ببخشید رز! این جوری نگام نکن. بذار برات توضیح بدم. ما یک رسمی داریم که عروس بلافاصله جواب سوال عاقد رو نمی ده و یکی از اون پشت می گه "عروس رفته گل بچینه" تا عاقد دوباره سوالشو بپرسه.
رز: بعد عاقد هم باورش میشه؟ وقتی با چشم خودش داره می بینه که عروس هنوز همون جاست؟
من: رز، گیر نده. این یک رسمه. معنیش همونی نیست که داره اتفاق میفته. شما هم که کلی رسومات عجیب و غریب دارین.
رز: به خداوندی خدا ولی اگه وسط عروسیمون بریم گل بچینیم.

۵ نظر:

  1. دولت کانادا او را موظف کرده است در کارهای خانه به مادر شما کمک کند؟

    پاسخ دادنحذف
  2. سلام اقای نسرین شدیدا علاقه مند به خواندن داستان های شما و رز شده ام.لطفا ادامه دهید.

    پاسخ دادنحذف
  3. کلا این رز خیلی خوب میفهمه ها ! شما درست توجه کن !
    و در ضمن از این نوشته های همراه با رز خوشم اومده یه شخصیتی پیدا کرده.

    نیلوفر(دافی)

    پاسخ دادنحذف
  4. رز که همش درگیر سر و کله زدن با شماست. من موندم کی وقت میکنه به مادر شما کمک کنه!

    پاسخ دادنحذف
  5. تعطیل نیست! فقط سرخپوسته و سرخپوستا وسط عروسی نمی‌رن گل بچینن. همین!

    پاسخ دادنحذف