يك خانم سرخپوستي هست به اسم رز كه، به دنبال عارضه قلبي برای مادرم، از طرف دولت كانادا موظف شده است به او در كارهاى خانه كمك كند.
رز: مهدی، متوجه شدی تو عروسی خانواده سلطنتی انگلستان، عروس یک کم طول داد تا بگه "بله"؟
من: لابد رفته بوده گل بچینه.
رز: رفته بوده چی کار کنه؟!
من: ببخشید رز! این جوری نگام نکن. بذار برات توضیح بدم. ما یک رسمی داریم که عروس بلافاصله جواب سوال عاقد رو نمی ده و یکی از اون پشت می گه "عروس رفته گل بچینه" تا عاقد دوباره سوالشو بپرسه.
رز: بعد عاقد هم باورش میشه؟ وقتی با چشم خودش داره می بینه که عروس هنوز همون جاست؟
من: رز، گیر نده. این یک رسمه. معنیش همونی نیست که داره اتفاق میفته. شما هم که کلی رسومات عجیب و غریب دارین.
رز: به خداوندی خدا ولی اگه وسط عروسیمون بریم گل بچینیم.
من: لابد رفته بوده گل بچینه.
رز: رفته بوده چی کار کنه؟!
من: ببخشید رز! این جوری نگام نکن. بذار برات توضیح بدم. ما یک رسمی داریم که عروس بلافاصله جواب سوال عاقد رو نمی ده و یکی از اون پشت می گه "عروس رفته گل بچینه" تا عاقد دوباره سوالشو بپرسه.
رز: بعد عاقد هم باورش میشه؟ وقتی با چشم خودش داره می بینه که عروس هنوز همون جاست؟
من: رز، گیر نده. این یک رسمه. معنیش همونی نیست که داره اتفاق میفته. شما هم که کلی رسومات عجیب و غریب دارین.
رز: به خداوندی خدا ولی اگه وسط عروسیمون بریم گل بچینیم.
دولت کانادا او را موظف کرده است در کارهای خانه به مادر شما کمک کند؟
پاسخحذفسلام اقای نسرین شدیدا علاقه مند به خواندن داستان های شما و رز شده ام.لطفا ادامه دهید.
پاسخحذفکلا این رز خیلی خوب میفهمه ها ! شما درست توجه کن !
پاسخحذفو در ضمن از این نوشته های همراه با رز خوشم اومده یه شخصیتی پیدا کرده.
نیلوفر(دافی)
رز که همش درگیر سر و کله زدن با شماست. من موندم کی وقت میکنه به مادر شما کمک کنه!
پاسخحذفتعطیل نیست! فقط سرخپوسته و سرخپوستا وسط عروسی نمیرن گل بچینن. همین!
پاسخحذف