گزاره هاي من بدين راه روشن کننده اند: آن کس که نگريسته مرا دريابد،
هنگامي که طي گزاره هاي من يعني برپايه آنها از گزاره هاي من بالا رود، آنها را بي
معنا مي يابد. (به يک تعبير او پس از بالا رفتن از نردبان ، بايد نردبان را به دور
افکند) – ویتگنشتاین رساله منطقی فلسفی : فقره 6.54
هندوهاي هندوستان و
مسلمانان پاكستاني در مورد برخي از مفاهيم مجرد با يكديگر اختلاف اساسي دارند.
مثلاً می شود به این نمونه ها به عنوان مسائل مورد اختلاف این عزیزان اشاره کرد: تعداد خدايان موجود در كائنات چندتاست؟ اين كه بهترين شيوه حكومت،
دموكراسي ليبرال است يا ديكتاتوري نظامي؟ و اين كه علت خلق برخي چهارپايان دم دار سم
دار شاخ دار توسط خالق ما پرستيده شدن است يا كباب شدن؟ عليرغم همه اين اختلافات نظري غيرقابل رفع، هر دو گروه
معتقدند بيل براي بيل زدن است، پول براي داد و ستد است و چاقو براي بريدن. از اين
رو محتواي صفحات دانشنامه آزاد ويكیپديا به زبان هندي يا اردو در مورد مفاهيمي كه
قابل اطلاق بر اشياء ملموس روزمره هستند چندان فرقي با يكديگر ندارند.
در بين همه ملل
جهان نردبان وسيله اي است با دو كاركرد مشخص. بالا رفتن و پايين آمدن. هيچ قومي
وجود ندارد كه كاركرد اول نردبان – يعني بالا رفتن – را ناديده گرفته باشد. حتی هنوهای هندوستان ومسلمانان پاکستان بر این نکته اتفاق نظر دارند. اما در
بين برخي اقوام كاركرد دوم نردبان با آن كاركردي كه ما مي شناسيم فرق دارد. براي
اين گروه كاركرد دوم نردبان لگد خوردن است. يعني نردبان وسيله اي است كه مي شود
بعضي اوقات به آن لگد زد و آن را به دور انداخت. اين گروه افرادي هستند كه از نردبان صرفاً براي رسيدن
به پشت بام استفاده نمي كنند و در ساعات و زمان هاي مختلف به دلايل مختلف به آن
لگد هم مي زنند. بعضي از اين بزرگان اما درست بعد از آن كه به كمك نردبان بالاي پشت
بام مي رسند با لگدي نرده بان را به دور مي افكنند و با اين كار تاريخ يك رشته را از
نو مي نويسند.
واقعن حالت ذهني فردي كه با استفاده از نردبان
به پشت بام مي رسد و بعد با لگدي آن را دور مي كند چه است؟ مي خواهد در برابر
وسوسه پايين آمدن مقاومت كند؟ خب حالا اگر زد و كارش به جايي رسيد كه هوس كرد
دوباره پايين بيايد چه غلطی بايد كند؟ حسرت بخورد؟ از آن بالا شيرجه بزند پايين؟ دعا کند یکی پیدا شود با نردبان بیاید بالا؟
آدم پايين كه
باشد مي تواند نردبان بسازد كه برود بالا. اما از آن جا كه روي اكثر پشت بام هاي
جهان كارگاه نجاري مستقر نيست، نردبان فروشي سيار هم نداريم، اگر نرده بان را دور بیاندازیم. ما مي مانيم و باممان.
اصلاٌ من مانده
ام آدم عاقل چرا بايد تمام پل ها پشت سرش را خراب و تمام نردبان هاي زيرپاش را دور بیاندازد. خب مي رفتي بالاي بام يك چرخي مي زدي مي ديدي چي از تويش در مي آيد. ملتي كه
كاركرد نردبان برايش بالارفتن و دور انداختن
است ملت عجيبي است. فلسفه اش هم فلسفه عجيبي است.
باری به هر جهت،
چون من چند وقتی است که به هر زور و زحمتی شده است از نردبان پایین آمده ام از این وبلاگ نقل مکان می
کنم و تأملات شخصی را در وبلاگ شخصی می نویسم: mehditationsss.blogspot.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر