یکی از دوستان که صاحب این وبلاگ[1] و دانشجوی فوق لیسانس فلسفه سیاسی است و از قضا تعلق خاطر به فلسفه های آلمانی و جناب نیکفر دارد، از یادداشت قبلی من اینگونه بر داشت کرده بود که من به فلسفه های قاره ای (که اغلب شان نسبتی بامطالعات تاریخی و اندیشه های مارکس و هگل دارند) حمله کرده ام و فیلسوفان قاره را در برابر «فلاسفه تحلیلی لیبرال و دموکرات و بهداشتی»، فاشیست و غیر بهداشتی دانسته ام. البته چنین منظوری در کار نبوده و برعکس معتقدم نباید با تاکید بیش از حد بر بحث «تحلیلی- قاره ای» از فلسفه ایدئولوژی و چماق برای منکوب کردن حریف ساخت. با این حال در پست قبلی ابهاماتی مقداری ناشی از کوتاهی مطلب و مقداری ناشی از خودسانسوری وجود داشت که به این برداشت نادرست دامن می زد. در این یادداشت در این زمینه ابهام زدائی می شود.
اصولاً به نظر می رسد از فیلسوفان بزرگ هم مانند متون دینی قرائات مختلفی می توان کرد و چه بسا هیچ قرائتی را نمی توان با قطعیت تمام قرائت کاملاً نهائی از یک فیلسوف دانست. بر این اساس افلاطون، کانت، هگل، نیچه وهایدگر ویتگنشتاین به گونه های مختلف از سوی صاحب نظران خوانده شده اند و بحث بر سر درستی و قابل دفاع بودن هر کدام از این قرائات همچنان ادامه دارد. مثلاً قرائت لئو اشتراوس و پوپر از فلسفه سیاسی افلاطون کاملاً با هم متفاوت است. به هر تقدیر قرائت پوپر از افلاطون و مارکس و هگل تنها یکی از قرائات ممکن از این فیلسوف هاست و لزوماً درست ترین قرائت از این فلاسفه نیست.
من نقد پوپر بر تاریخ گرائی را مشخصاً در بستر و جغرافیای ایران جالب می یابم و از این منظر نقد پوپر بر تاریخ باوری برایم جذاب است. بگذارید صریح تر بگویم: همانگونه که قبل تر در یادداشتی در رادیو زمانه آورده ام، با ظهور دولت نهم گونه ای از «تاریخ گرائی» دینی بر سیاست ایران حاکم شده است که تقابل های بسیاری با تفکر دموکراتیک دارد. قبلاً کوشیده ام پاره ای از این تقابل ها را در سلسله یادداشت هائی در رادیو زمانه نشان بدهم. بگذارید در اینجا تنها به این نکته اشاره کنم که به اعتقاد حقیر پاره ای از اندیشه های ضد دموکراتیک حاکم ریشه در اندیشه های یکی از مهم ترین دشمنان اندیشه های پوپر در ایران، یعنی احمد فردید دارد. پوپر از آن جهت موثر است که به خوبی از عهده نقد و واکاوی اندیشه های «تاریخ گرای» احمد فردید (لااقل به نظر نگارنده) بر می آید. به عنوان مثال به این جملات به نقل از وبسایت احمد فردید[2] دقت کنید:
«در دوره جديد دانسته و ندانسته خدا ميشود خليفه, انسان ميشود اله و الله و خدا مي شود خليفه انسان، الان اين سرشت و اختلاط و اخلاطي كه غربي دارد در پوسيدگي و گنديدگي است و خدا كند زودتر اين گنديدگي و پوسيدگي به نهايت برسد، تا اينكه اصلا اين سرشت نسخ بشود و آن سرشت حقيقي و آن فطرت اصلي پريروز و پس فردا به سراغ تمام بشر بيايد و اين همه فتن آخرزمان ، اين ظلم و جور آخر زمان بجائي برسد كه در دنبالش عدل الهي و عدل و داد با ظهور مهدي موعود شامل حال همه بشر بشود.»
و بعضی کلمات قصار جناب فردید به نقل از وبسایت ایشان:
«به نام خداي پس فردا شروع ميكنم، بنام خداي لطف پس فردا، آن خدائي كه انسان پس فردا و آينده مظهرش خواهد بود.» «اما انتظار چيست؟ انتظار بازگشت خدای لطف در تاريخ.» «اگر حجاب از روي اشياء برداشته شود، انسان ميرود به آسمان بعد به اسماء، بعد به خداي پريروز و پس فردا.» «زود آمدهام ، فلسفه من تعلق به پس فردا دارد.» «در آخرالزمان مددی که برای من رسیده است سی سال از نو خواندن کلمات است.» «از اول مشروطه کسی که خودآگاهی پیدا کرده من هستم.» «ازفلسفه تاریخ گذشتم به علم الاسماء تاریخی.»
به نظرم واضح است که فردید آخرالزمان گراست. خودتان بر اساس «جامعه باز» نقدهای پوپر را حدس بزنید.
پی نوشت: من اخیراً از طریق نیکولو گویچیاردینی با ایمیل با فیلسوفی ایتالیائی به نام استفانو گاتی آشنا شده ام که صاحب دو کتاب به انگلیسی در مورد پوپر و کوهن: "فلسفه علم کارل پوپر، راتلج، 2009 "- "توماس کوهن، چرخش زبانی و میراث پوزیتیویسم منطقی، آلدرشات، 2008" و یک کتاب به ایتالیائی در مورد پوپر:"مقدمه ای بر پوپر، لاترزا، 2008" است. ایشان فارغ التحصیل بریستول و اتفاقاً دوست دکتر کرباسی زاده است. نزاع پوپر- کوهن در ایران و تبعات سیاسی آنرا در ایمیل به ایشان مطرح کردم و در مورد نسبت میان فلسفه علم و فلسفه تاریخ پوپر پرسیدم. در ایمیل آخری درخواست کردم که در صورت امکان جواب این سئوالات را در قالب یک یادداشت بین 500-1500 کلمه ای برای این وبلاگ بنویسد. اگر استفانو پاسخ مثبت دهد جواب او را به صورت انگلیسی در همین وبلاگ به نام او پست می کنم که فکر می کنم خبر جالبی برای همه باشد. از قضا استفانو منتقد کوهن در برابر پوپر است!
[1] http://alireza-moosavi.blogfa.com/
[2] http://www.ahmadfardid.com/tabirat.htm
http://www.ahmadfardid.com/kalamat-ghesar.htm
مرسی مطلب جالبی بود ولی عنوانش اشکالاتی داشت:
پاسخحذف1. فرديد رو جای قاره ای گذاشتن توهين به فلسفه ی قاره ایه.(آخه قاره ایها خيلياشون برخلاف فرديد اسکل نيستن!)
2. فرديد و شفا و امثالوهم بايد برن مفاتيح الجنان و دعای "فرج" بخونن. آخه بگو ما اگه نخوايم بريم بهشت کيو بايد ببينيم؟!!!
شيخنا و مولانا عبيد زاکانی در کتاب سترگش رساله ی صدپند می فرمايد: " دختر خطيب در نکاح مياوريد تا ناگاه خرکره مزاييد!!"
به ناشناس:
پاسخحذفمرسی از توجه خوب و جالبت. منم منظورم این بود که در این یادداشت تاکید کنم دعوای فردید-پوپر به هیچ وجه نماینده تمایز قاره ای -تحلیلی نیست. مطمئنم اگر کسی آرا فردید را به اکثر(احتمالاً قریب به اتفاق) فلاسفه قاره ای مطرح کند، آنها منتقد جدی اویند.
گرچه سعی ام را کردم ولی قبول دارم عنوان می توانست گویاتر باشد. ممنون.
هو الاول و الآخر
پاسخحذف1-آقای بادامچی ممنون از اینکه در مقابل فحش مستقیم ناشناس به من از ایشان تشکر کرده اید!
2- کسانی که تاریخ فلسفه پاپر را مستقل از فلسفه علمش فهمیده اند درک درستی از هیچکدام ندارند.
3- من در تمام طول بحث از پاپر در مقابل نسخه های ایرانیش دفاع کرده ام و با بیان فلسفه تحلیلی هم! فردید را از کجای بحث درآوردی؟
4- خوب است بدانید در منازعات اخیر همه شاگردان فردید بلا استثنا با شما همسو بودند نه با من!
5- من در فلسفه از همه می آموزم و مرید هیچکس نیستم. شما را هم به همین شیوه دعوت میکنم.
6- خیلی اهمیتی ندارد که فحش بدهید.مهم این است که حرفم را با شیوه فلسفی گفتم و خوشحالم که اهلش شنید. سخن غیر اهل فلسفه مفت چنگ صاحبش.
علیرضا جان سلام
پاسخحذف1- من هم معتقدم فلسفه علم و سیاست پوپر به هم کاملاً ربط دارند. در عین حال معتقدم بعضی حرف های پوپر را بسیاری از فلاسفه سیاست برشان اجماع دارند که به برخی از آنها در یادداشت های آینده اشاره خواهم کرد.یعنی آن حرف ها صرفاً حرف پوپر نیستند.
2- در بحث از فردید من منظورم نسبت افکار فردید به تو نبود. یادداشت "راه رفتن مرد مرده تو" مرا به یاد دعوای پوپر در ایران انداخت و خواستم با این یادداشت بگویم چرا نقدهای پوپر/پاپر در شرایط کنونی ایران مهم و ارزشمند اند. البته که دفاع من از پوپر در این نقدها به معنای آن نیست که من مرید پوپرم. مثلاً من در فلسفه علم اصلاً پوپری نیستم!
3- من هم از ناسزا به تو اصلاً دفاع نمی کنم و تشکرم از ناشناس در باب تو نبود. شخصاً (بقیه مختارند) حساب تو را از کسانی که چماق در دست این روزها بر سر و صورت مردم می کوبند و هر را از بر تشخیص نمی دهند قاطعانه جدا می کنم. به اهل مطالعه بودن ات ایمان دارم. فکر می کنم ما طرفداران دموکراسی در ایران وظیفه داریم با دلیل با اهل منطق و فهمی مثل تو وارد بحث شویم و نشان دهیم یک حکومت دموکراتیک که در آن تمام انسان ها در برابر قانون یکسان باشند (و نه آنکه مانند شرایط کنونی ایران یک نفر به تنهائی اندازه چندین میلیون نفر قدرت و مرتبت و وزن داشته باشد) به نفع من و تو هر دو است. یعنی هم تو مذهبی در چنان حکومتی بیشتر می توانی علائق دینی و علمی و فلسفی خود را آزادانه دنبال کنی هم من سکولارتر. شاهدش هم ترکیه امروز است که در آن مسلمانان آزادانه دانشگاههای خصوصی خود را و نخست وزیر و رئیس جمهور می شوند. من خودم از یک دختر محجبه و مذهبی ترک در سمیناری در ایتالیا شنیدم که گفت من زندگی در حکومت سکولار ترکیه را بر زندگی در حکومت دینی ترجیح می دهم و به آن مفتخرم.
4- اگر این دو یادداشت من بیش از انصاف لحنی علیه تو داشت معذرت خواهی می کنم. قطعاً تو نماینده حکومت نیستی که بار تمام انتقادات حکومت را بر دوش تو بگذاریم.
ممنون از توجهت