"در همه جا مردم آن چه را در روزنامه ها مي خوانند با اخبار اشتباه مي گيرند" – اي. جي. لايبلينگ
نظريه تداعي ايده هاي هيوم قرار است توصيفي طبيعي گرايانه و البته قانونمند از رفت و آمد ايده هاي مختلف به ذهن بدهد و به طور اخص توضيح دهد، عليرغم آن كه دست قوه تخيل در آوردن تقريباً هر ايده اي به ذهن باز است چگونه است كه گويي جرياني طبيعي بر ارتباط بين ايده ها حاكم مي باشد. از نظر هيوم يكي از مهمترين روابط بين ايده ها كه باعث مي شود ايده اي از پي ايده اي ديگر به ذهن خطور كند شباهت است (دو تاي ديگر مجاورت زماني-مكاني و رابطه علت-معلولي است).
هر چند نوع بشر با ورود صنعت نشر توانست قوه حافظه خود (به معناي هيومي آن را) به شدت وسعت بخشد و در حافظه ديگران نيز شريك شود مدت ها طول كشيد كه امري تكنولوژيك قوه تخيل (به معناي هيومي آن را) وسعت بخشد و ما در تعقل ديگران (يعني رفت و آمد ايده ها در ذهن آن ها) شريك شويم. اين امر را امروز جهان سايبر براي ما فراهم كرده است. به اين معني امروز فضاي مجازي بخشي از ذهن ماست و ما را در رفت و آمد ايده ها هراهي مي كند.
از همين روست كه در ايران به پليس اينترنت احتياج داريم. هدف پليس اينترنت مطمئناً فيلترينگ سايت ها نيست چرا كه اين امر مدت هاست انجام مي شود. به همين دليل هم ما پليس كتاب، يا پليس صفحه 10 (كه در بعضي روزنامه ها صفحه انديشه است) نداريم. رويارويي با قوه حافظه كار پليس نيست، وزارت ارشاد و دادگاه مطبوعات براي اين امر كفايت مي كند. اما قرار است رفت و آمد ايده ها در فضاي مجازي كنترل شود و براي اين كار به چيزي بيشتر از انسداد بخش اعظم ورودي ها و خروجي ها احتياج است. همانطور كه پليس ترافيك نمي تواند كلاً رفت و آمد را تعطيل كند و بعد اعلام دارد كه مشكل ترافيك حل شده است.
غرض از اين "قاره اي" ورزي ها اين بود كه من داشتم در سايت مخملي گوگل به دنبال Republic of Science مي گشتم تا پست مربوط به مايكل پولاني را تكميل كنم كه اين موتور جستجوي اغواگر در اقدامي نابكارانه مرا فريب داد و پيشنهاد كرد دنبال Republic of Silence بگردم. دستگاه بينايي من هم كه S اول و ence آخر را گرفته و بيشتر هم دلمشغول Republic بود "پيشنهاد بي شرمانه" گوگل را "شبيه" همان ايده مورد جستجو يافت، و در انتقالي هيومي از يك به يك ايده ديگر، آن شد كه نبايد مي شد.
"جمهوري سكوت" يادداشت كوتاه درخشاني از ژان پل سارتر است كه در 1944 به فرانسوي نوشته شده است و بعد در 1947 در كتابي به همين عنوان ويراسته روزنامه نگاري آمريكايي اي. جي لايبلينگ به چاپ رسيده است. نسخه انگليسي را مي توانيد در اين نشاني بيابيد:
http://www.unc.edu/depts/europe/pedagogy/meta/mod5/RepublicofSilence.pdf
اين يادداشت در مورد وضعيت جمهوري در ميان فرانسويان در زمان اختناق ناشي از اشغال قواي آلمان نازي است. ترجمه فارسي اين يادداشت از متن انگليسي را در يك پست مستقل مي گذارم تا مسير تداعي ايده ها مخدوش نشود. اين ترجمه را به كمك لاله قدك پور با متن اصلي فرانسوي مقابله كرده ام.
پي نوشت: آن چه نبايد مي شد اين بود كه من به جاي اين كه مطالب درس هيوم به عنوان يك تجربه گراي انگليسي را براي دانشجويان فلسفه تحليلي حاضر كنم نشستم و مقاله سارتر به عنوان يك اگزيستانسياليست فرانسوي را ترجمه كردم. اميدوارم روح هيوم از اين كار من آزرده نشده باشد.
merci Aghaye Nasrin! maghaleye mahshari bood! baabe rooz... baabe haale emruze Iranian... darshaie boodan az tarix ke nabayad faramusheman beshe. mamnun,
پاسخحذفآقای نسرین چه خوب شد که این انتقال ایده ها اتفاق افتاد و تصادفاً به این متن برخوردید! در چند روز گذشته هر وفت که درگیر آن وضعيت بيقرار كننده و تحمل ناپذيري زندگی در اینجا شدم یک بار آن را خواندم و برای آدمهای دور و برم هم خواندم یا فرستادم... با هر بار خواندنش برای آدمهادیدم که یاس از چهرهشان -شاید فقط دقایقی- محو شد... ممنون... بارها ممنون
پاسخحذف