"گنه کرد در بلخ آهنگری / به ششتر زدند گردن مسگری"
۱۳۸۹ آبان ۹, یکشنبه
۱۳۸۹ آبان ۸, شنبه
حکومت و حکمت
دوستان فلسفه علمی سلام. اینجا کسی در مورد برگزاری روزجهانی فلسفه در ایران با همکاری انجمن حکمت نظری ندارد؟ به نظرتان تحریم ایده درستی است؟ اینکه حداد عال رئیس همایش است چقدر مهم است؟ آیا این همایش و مقالات آن د ربطی به مشروعیت بخشی به حکومت دارند یا نه معتقدید ضرر فلسفه برای بعضی ها در هر شرایطی بیش از نفع اش است؟ فکر می کنید این همایش با توجه به مشارکت ظاهراً جدی روحانیون در قسمت مقالات ربطی به پروژه اسلامی کردن علوم انسانی دارد؟
اگر موافق باشید می شود یک بحثی را در کامنت ها، ولو بدون ذکر نام، راه انداخت. به خصوص ماها که ایران نیستیم برایمان جالب است نظر دوستانی که داخل کشور هستند را بدانیم.
اگر موافق باشید می شود یک بحثی را در کامنت ها، ولو بدون ذکر نام، راه انداخت. به خصوص ماها که ایران نیستیم برایمان جالب است نظر دوستانی که داخل کشور هستند را بدانیم.
۱۳۸۹ آبان ۲, یکشنبه
۱۳۸۹ مهر ۲۴, شنبه
مهمترین فیلسوف علم قرن بیستم
برایان لیتر (Brian Leiter) از دانشگاه شیکاگو در حال برگزاری نظرسنجیای برای انتخاب [طبیعتاً کارنپ به عنوان] مهمترین فیلسوف علم قرن بیستم از میان 19 فیلسوف علم است. اگر میخواهید در این نظرسنجی شرکت کنید تا دوشنبه 18 اکتبر فرصت دارید به اینجا بروید و مهمترین فیلسوف علم در قرن بیستم را (که از نظرتان کارنپ است) انتخاب کنید.
۱۳۸۹ مهر ۲۱, چهارشنبه
نجات فرگه؛ راهحل دامت
(برای دانشجویان درس «فلسفهی زبان» دکتر نسرین)
همانطور که موریس در فصل ۲ کتاب اشاره میکند، به نظر میرسد میان اصل متن (context principle) و اصل ترکیبمندی (principle of compositionality) که هر دو موردِ دفاع فرگه هستند تعارضی وجود دارد. موریس این اصلها را این گونه صورتبندی میکند:
اصل متن: معنای یک واژه چیزی بیشتر از سهم آن در معنای جملههایی که در آنها واقع میشود نیست. (موریس، ص. ۲۴)
اصل ترکیبمندی: معنای یک جمله چیزی بیشتر از آنچه توسط معنای واژههایی که از ترکیب آنها ساخت شده و نحوهی ترکیب آنها تعیین میشود نیست. (موریس، ص. ۲۵)
به نظر میرسد در اصلِ متن اولویت در معنا به جمله داده میشود و معنای واژهها مشتق از معنای جمله در نظر گرفته میشود در حالیکه این اولویت در اصلِ ترکیبمندی معکوس میشود. چگونه میتوان فرگه را از این تعارض نجات داد؟ موریس راهحل خود را، که مدعی است مطابق دیدگاهی است که در آثار دیویدسن یافت میشود، در صفحهی ۲۶ کتاب ارائه میدهد و در پاروقی ۱۱ در همان صفحه اشاره میکند که دامت راهحل بدیلی ارائه کرده است.
دامت راهحل خود را برای نجات فرگه از این تعارض در فصل اولِ کتاب فرگه: فلسفهی زبان مطرح کرده است. مطابقِ نظر دامت اداعای فرگه در دفاع از دو اصل فوق را میتوان به صورتِ شعار زیر صورتبندی کرد:
معنای جمله برای تبیین بنیادی است، اما معنای واژه برای تشخیص بنیادی است. (دامت، ص. ۴)
توضیح اینکه از نظر دامت دفاعِ فرگه از اصل ترکیبمندی ناظر بر معرفتِ ما به معنای جمله و قدرتمان در تشخیص معنای جملهها و فهم آنها است. بر این اساس "معرفت ما به معنای هر جملهای از معرفت قبلی ما به معنای واژههای تشکیلدهندهی آن به همراه توجه به نحوهی ترکیب آنها در جمله است" (دامت، ص. ۴) دامت مدعی است که هر نظریهی معنایی که از اصل ترکیبمندی به این معنا دفاع نکند نمیتواند توانایی ما در درکِ جملههای جدید را توضیح دهد.
اما اصل متن از نظر دامت ناظر بر ارائهی تبینی برای معناداری جملهها و واژگان است. به عبارت دیگر اصل متن در پاسخ به این پرسش اهمیت مییابد که جملهها و واژهها به واسطهی چه چیز معنادار هستند و دارای معنای خاصی میشوند که دارند. مطابق این اصل یک واژه به واسطهی نقشاش در معنای جملههایی که در آنها واقع میشود معنادار است و براین اساس معنای خاصی را که دارد به دست میآورد. بنابراین در تبیین معناداری، جمله عنصر اساسی است ولی در درک و تشخیص معنا کلمه عنصر بنیادی است.
البته روشن است که برای اینکه جمله این نقشی بنیادی را در تبیین معنادارای واژهها ایفا کند، لازم است بتوان معناداری جمله را مستقل از معنای کلمههای به کار رفته در آن تبیین کرد. دامت در ادامهی این فصل از کتابش توضیح میدهد که فرگه چگونه این کار را انجام میدهد. (دامت، ص. ۵)
"او"ی کاستانیدا
شنبهی آینده جلسهی مقالهخوانی در IPM پس از دو هفته وقفه، برگزار میشود. موضوع جلسه مقالهی ”’او‘: مطالعهای در منطقِ خودآگاهی“ اثر هکتور-نری کاستانیدا است که در سالِ ۱۹۶۶ منتشر شده است:
Castaneda, Hector-Neri (1966). 'He': A study in the logic of self-consciousness. Ratio 8 (December):130-57
این مقاله در کتاب مجموعهی مقالههای کاستانیدا (۱۹۹۹) و در این کتاب (۲۰۰۱) انتشار مجدد یافته است. اگر به مقاله دسترسی ندارید، برای تهیهی آن میتوانید ایمیلی به من بزنید.
جلسه ساعتِ ۱۵:۳۰ شنبه ۲۴ مهر در پژوهشکدهی فلسفهی تحلیلی IPM برگزار میشود.
۱۳۸۹ مهر ۱۳, سهشنبه
رواداری گفتاری، تعصب نوشتاری
(برای دانشجویان درس «فسلفهی زبان» دکتر نسرین [و دیگران])
موریس در پایان فصل اولِ کتاب، پس از بحثی کوتاه دربارهی چیستیِ کلمهها و اشاره به بعضی دشواریهای این بحث میگوید «مبحث چیستی کلمات عمدتاً در فلسفهی زبان مورد غفلت قرار گرفته است» (ص. ۲۰). مقالهی Words دیوید کاپلان (۱۹۹۰)، تا آنجا که من اطلاع دارم، تنها اثری است که به طور کامل به این موضوع پرداخته است. کاپلان در این مقاله تصویری طبیعتگرایانه از چیستیِ یک کلمه و رابطهی میان موردهای مختلفِ یک کلمه در زبان با یکدیگر و خود کلمه ارائه میدهد. به نظرم این تصویر تا قبل از خواندنِ مقاله دور از ذهنترین تلقی و پس از خواندنِ آن تلقیِ شهودی دربارهی متافیزیکِ کلمهها است.
علاوه بر ارائهی نظریهای دربارهی چیستی کلمهها، این مقاله شامل نکتههایی دقیق و مشاهدههایی جالب در بارهی برخورد ما با کلمهها و نقشِ آنها در جوامع انسانی است. یکی از این مشاهدهها، تفاوت درجهی مدارا و تحملِ ما دربرابر تنوعِ کاربردِ گفتاری و تنوعِ کاربردِ نوشتاری کلمهها و عبارتهای زبانی است. کاپلان اشاره میکند که دستِکم در ایالات متحده امروزه افراد دربارهی تفاوت در تلفظها و نحوهی ادای کلمهها بسیار لیبرالاند و به راحتی وجودِ لهجههای جمعی و فردی مختلف را میپذیرند. معمولاً دربارهی کسی که لهجهای متفاوت دارد گفته نمیشود که او کلمهها را غلط میگوید یا کلمهای دیگر را میگوید. او همان کلمهای را به کار میبرد که ما به کار میبریم ولی با تلفظی متفاوت.
اما چنین رواداریای در شکل نوشتاری کاربردِ زبان بسیار محدودتر است. اگرچه دربارهی بعضی کلمهها ممکن است قائل به بیش از یک املای درست باشیم، اما اولاً تعداد این کلمهها محدود است و ثانیاً املاهای ”درست“ مختلف همین معدود کلمهها نیز نسبت به تلفظهای موردِ قبولِ مختلف آنها بسیار محدود است. به طور خلاصه ما متعصبانه وجودِ ”لهجه“های مختلف در املای کلمهها را نمیپذیریم. در حالی که به راحتی افراد را محکوم میکنیم که غلط نوشتهاند، کمتر کسی را به سببِ نوعِ خاصِ تلفظش محکوم به غلط صحبت کردن میکنیم (یا دستکم در ایالات متحده چنین است. کاپلان خود متذکر میشود که احتمالاً در انگلستان این ایده که تلفظی درست وجود دارد پذیرفتهتر است.)
واین هم حدیثِ نفسِ کاپلان:
It must be obvious to you that I'm a person who has suffered -and who continues to suffer- serious discrimination regarding my idiolectal spelling. And I wish to point out that in, say, the seventeenth century, people were much more liberal about such things than we are today. (Kaplan, 1990, p. 99)
--------------
پ.ن.:
اگر مقاله را میخواهید و به آن دسترسی ندارید، برای دریافتِ آن میتوانید ایمیلی به من بزنید.
۱۳۸۹ مهر ۱۲, دوشنبه
نظریهی شهودی زبان در آثار ارسطو و هابز
(برای دانشجویان درس «فلسفه زبان» دکتر نسرین)
موریس در صفحه ۶ کتاب پس از نقل قولی از لاک، اشاره میکند که بخش عمدهای از تصویری از زبان را که در این نقل قول ارائه میشود، میتوان در آثار هابز و بخشهایی از آن را در آثار ارسطو نیز یافت. بخشی از کتاب De Interpretation ارسطو را که موریس به آن ارجاع میدهد میتوانید در اینجا بخوانید.جالب است که به کارکردهای مختلفی که ارسطو برای شکل گفتاری و نوشتاری زبان در جملهی زیر قائل میشود توجه کنید:
Spoken words are the symbols of mental experience and written words are the symbols of spoken words.
بخش مربوط به Leviathan هابز را نیز در اینجا میتوانید بخوانید. به طور خاص در پاراگراف زیر به کاربردهای مختلف زبان اشاره میکند. توجه کنید به اهمیت بیشتری که هابز نسبت به لاک برای کاربرد زبان در ثبت افکار و خاطرات قائل است. همچنین به نظر میرسد لاک از کاربرد چهارم (جملهی آخر) به کلی غافل بوده است:
The general use of speech is to transfer our mental discourse into verbal, or the train of our thoughts into a train of words, and that for two commodities; whereof one is the registering of the consequences of our thoughts, which being apt to slip out of our memory and put us to a new labour, may again be recalled by such words as they were marked by. So that the first use of names is to serve for marks or notes of remembrance. Another is when many use the same words to signify, by their connexion and order one to another, what they conceive or think of each matter; and also what they desire, fear, or have any other passion for. And for this use they are called signs. Special uses of speech are these: first, to register what by cogitation we find to be the cause of anything, present or past; and what we find things present or past may produce, or effect; which, in sum, is acquiring of arts. Secondly, to show to others that knowledge which we have attained; which is to counsel and teach one another. Thirdly, to make known to others our wills and purposes that we may have the mutual help of one another. Fourthly, to please and delight ourselves, and others, by playing with our words, for pleasure or ornament, innocently.
۱۳۸۹ مهر ۹, جمعه
لغو
جلسه بررسی مقالهی لوئیس در IPM شنبه ۱۰ مهر تشکیل نخواهد شد.
اشتراک در:
پستها (Atom)