"هنر يا دزدي است يا انقلابي" – پل گوگن
Plagiarism را معمولاً به سرقت فكري، دزدي ادبي يا دستبرد علمي ترجمه مي كنند. جست و جوي من در وب گاه فرهنگستان و زبان براي يافتن واژه مصوب به جايي نرسيد و از اين عدم توفيق نتيجه گرفتم كه فرهنگستان هنوز فكري براي دزدي علمي و ادبي نكرده است. در ضمن پيوند فرخنده رئيس استكبارستيز فرهنگستان با آن گروه از "دانشجويان" كه از سوي نشريات معتبر علمي بين المللي در مظان دزدي انديشه قرار گرفته اند، اين نويد را مي دهد كه فرهنگستان (و ايضاً شوراي انقلاب فرهنگي) فعلاً كاري به چنين دزدي هايي نداشته باشد. از طرف ديگر اين ism آخر Plagiarism در اين روزگار جنگ سخت و نرم و آبكي ممكن است كار دستمان بدهد و در نتيجه نمي شود به اميد فرهنگستان دست روي دست گذاشت. با توجه به اين كه واژه لاتين Plagiarism هم ريشه با واژه آدم ربايي است، من راي ربايي – بر وزن چاي ربايي و به معناي انديشه دزدي – را پيشنهاد مي كنم، كه البته نبايد با رأي ربايي – به معناي سرقت آراء- خلط شود. از مزاياي اين معادل اين است كه باعث تداعي واژه لاي روبي به ذهن مي شود.
در حالت كلي، دائرت المعارف ها راي ربايي را اين گونه تعريف مي كنند: "راي ربا كسي است كه از زبان، افكار يا دستآوردهاي تحقيقاتي يك فرد بگونه اي استفاده يا تقليد كند كه گويي خود مبدع آن ها بوده است". مبتديانه ترين شيوه راي ربايي، در اثر يا در عصر اينترنت، چسب و قيچي الكترونيكي است. راي ربا موضوع مورد نظر خود را در اينترنت پيدا مي كند و همه آن قسمت هايي را كه نياز دارد كپي مي كند و در مقاله خود مي چسباند. در اين حالت راي ربا بايد شخصي شديداً تنبل و نسبتاً ابله باشد و البته يك جستجوي ساده در گوگل هم (به شرط آن كه اينترنت قطع نشده باشد) دست وي را رو مي كند.
شيوه پيشرفته تر راي ربايي اين است كه راي ربا محتواي آراي نويسنده اصلي را با جملاتي جديد بيان كند. مثلاً به جاي اين كه عيناً مانند ويتگنشتاين متقدم بگويد "زبان آينه جهان است" بگويد "جهان در زبان منعكس مي شود". متأسفانه، امروزه دانشگاه ها، ژورنال ها و مراكز علمي مجهز به نرم افزارهايي هستند كه خيلي راحت مچ اين نوع راي ربايان را مي گيرند.
شكل ديگري از راي ربايي وجود دارد كه به آن خود راي ربايي گفته مي شود. در اين حالت نويسنده با تغيير دادن بخش كوچكي از مقاله اي كه پيشتر چاپ كرده است آن را به عنوان اثري بديع در جاي ديگري به چاپ مي رساند. در حوزه فلسفه تحليلي، نمونه چنين كاري –حتي از سوي مشهورترين فلاسفه- كم نيست. البته مطابق قوانين موجود اين نوع راي ربايي جرم محسوب نمي شود و شايد بيشتر عملي ناپسند به حساب آيد تا تقلب علمي. فشار به دانشگاهيان براي انتشار مقاله باعث شده است اين شكل از راي ربايي در اين سال ها افزايش چشمگيري داشته باشد. صورت ديگري از راي ربايي اين است كه راي ربا با تباني با محقق و نويسنده اصلي و با اذن و علم او مطلبي را به اسم خودش چاپ كند. در اين حالت هم اگرچه به نظر مي رسد جرمي رخ نداد باشد ولي مي توان از جنبه اخلاق پژوهش اين نوع ربايش را نيز مورد نكوهش قرار داد.
سوال ساده اي كه پيش روي ماست اين است: چرا راي ربا با يك ارجاع ساده اعلام نمي كند مرجع انديشه ها و ايده هاي به كار رفته در كل يا بخشي از نوشته اش متعلق به فرد ديگري است؟ و پاسخ بسيار ساده اين است: چون ديگر كسي چاپش نمي كند. هدف اين است كه موفقيت به نام راي ربا حك شود. راي ربا راي متفكر ديگري را مي دزد و با آن پز مي دهد. (شايد بتوان شباهت هاي معناداري بين موفقيت آكادميك ناشي از راي ربايي و موفقيت ورزشي از گذر دوپينگ برشمرد).
در طول تاريخ فلسفه، پيش آمده است كه فيلسوفي ديگري را متهم كند كه آراي او را ربوده است. براي مثال، برخي تامس كوهن را متهم كرده اند كه بخشي از انديشه هاي اصلي كتاب ساختار انقلابات علمي را از مايكل پولاني ربوده است، هر چند اين افكار را با الفاظي متفاوت از پولاني بيان كرده است.
اگر كسي ادعا كند كه راي ربايي مشكل ما نيست چه؟ ادعا كند بروز اين پديده ناگوار اجتماعي در جوامع منحط غربي ناشي از تبديل شدن محيط هاي علم اندوزي و خرد ورزي به سكوي پرشي براي موفقيت هاي سياسي و اقتصادي است و محملي براي تأمين مقاصد نازل بي مايگان فكري مي باشد و نشانه بن بست فكري انديشه و معرفت در جهان مادي مدار و زورگو است. جملاتي از اين دست را مي شود تحت عنوان "ازغديات" طبقه بندي كرد. اين ها جملاتي هستند كه حتي اگر بهره اي از حقيقت هم داشته باشند وظيفه اصلي شان گمراه كردن خواننده و شنونده است. راي ربايي در همه جا اتفاق مي افتد، البته در ميان مقاطع تحصيلي پايين تر بيشتر. در بسياري از كشورهاي جهان محيط هاي دانشگاهي قوانين سفت و سختي عليه راي ربايي اتخاذ كرده اند، هر چند به نظر مي رسد ايران از اين قاعده هم مستثني است. مي دانيم كه راي ربايي مشكل ما هم هست. شايد تنها موضع گيري آكادميك در قبال اين مسئله در ايران بلاگي باشد كه برخي از اساتيد دانشگاهي عليه تقلب علمي ايجاد كرده اند:
http://profs-against-plagiarism.blogspot.com
Plagiarism را معمولاً به سرقت فكري، دزدي ادبي يا دستبرد علمي ترجمه مي كنند. جست و جوي من در وب گاه فرهنگستان و زبان براي يافتن واژه مصوب به جايي نرسيد و از اين عدم توفيق نتيجه گرفتم كه فرهنگستان هنوز فكري براي دزدي علمي و ادبي نكرده است. در ضمن پيوند فرخنده رئيس استكبارستيز فرهنگستان با آن گروه از "دانشجويان" كه از سوي نشريات معتبر علمي بين المللي در مظان دزدي انديشه قرار گرفته اند، اين نويد را مي دهد كه فرهنگستان (و ايضاً شوراي انقلاب فرهنگي) فعلاً كاري به چنين دزدي هايي نداشته باشد. از طرف ديگر اين ism آخر Plagiarism در اين روزگار جنگ سخت و نرم و آبكي ممكن است كار دستمان بدهد و در نتيجه نمي شود به اميد فرهنگستان دست روي دست گذاشت. با توجه به اين كه واژه لاتين Plagiarism هم ريشه با واژه آدم ربايي است، من راي ربايي – بر وزن چاي ربايي و به معناي انديشه دزدي – را پيشنهاد مي كنم، كه البته نبايد با رأي ربايي – به معناي سرقت آراء- خلط شود. از مزاياي اين معادل اين است كه باعث تداعي واژه لاي روبي به ذهن مي شود.
در حالت كلي، دائرت المعارف ها راي ربايي را اين گونه تعريف مي كنند: "راي ربا كسي است كه از زبان، افكار يا دستآوردهاي تحقيقاتي يك فرد بگونه اي استفاده يا تقليد كند كه گويي خود مبدع آن ها بوده است". مبتديانه ترين شيوه راي ربايي، در اثر يا در عصر اينترنت، چسب و قيچي الكترونيكي است. راي ربا موضوع مورد نظر خود را در اينترنت پيدا مي كند و همه آن قسمت هايي را كه نياز دارد كپي مي كند و در مقاله خود مي چسباند. در اين حالت راي ربا بايد شخصي شديداً تنبل و نسبتاً ابله باشد و البته يك جستجوي ساده در گوگل هم (به شرط آن كه اينترنت قطع نشده باشد) دست وي را رو مي كند.
شيوه پيشرفته تر راي ربايي اين است كه راي ربا محتواي آراي نويسنده اصلي را با جملاتي جديد بيان كند. مثلاً به جاي اين كه عيناً مانند ويتگنشتاين متقدم بگويد "زبان آينه جهان است" بگويد "جهان در زبان منعكس مي شود". متأسفانه، امروزه دانشگاه ها، ژورنال ها و مراكز علمي مجهز به نرم افزارهايي هستند كه خيلي راحت مچ اين نوع راي ربايان را مي گيرند.
شكل ديگري از راي ربايي وجود دارد كه به آن خود راي ربايي گفته مي شود. در اين حالت نويسنده با تغيير دادن بخش كوچكي از مقاله اي كه پيشتر چاپ كرده است آن را به عنوان اثري بديع در جاي ديگري به چاپ مي رساند. در حوزه فلسفه تحليلي، نمونه چنين كاري –حتي از سوي مشهورترين فلاسفه- كم نيست. البته مطابق قوانين موجود اين نوع راي ربايي جرم محسوب نمي شود و شايد بيشتر عملي ناپسند به حساب آيد تا تقلب علمي. فشار به دانشگاهيان براي انتشار مقاله باعث شده است اين شكل از راي ربايي در اين سال ها افزايش چشمگيري داشته باشد. صورت ديگري از راي ربايي اين است كه راي ربا با تباني با محقق و نويسنده اصلي و با اذن و علم او مطلبي را به اسم خودش چاپ كند. در اين حالت هم اگرچه به نظر مي رسد جرمي رخ نداد باشد ولي مي توان از جنبه اخلاق پژوهش اين نوع ربايش را نيز مورد نكوهش قرار داد.
سوال ساده اي كه پيش روي ماست اين است: چرا راي ربا با يك ارجاع ساده اعلام نمي كند مرجع انديشه ها و ايده هاي به كار رفته در كل يا بخشي از نوشته اش متعلق به فرد ديگري است؟ و پاسخ بسيار ساده اين است: چون ديگر كسي چاپش نمي كند. هدف اين است كه موفقيت به نام راي ربا حك شود. راي ربا راي متفكر ديگري را مي دزد و با آن پز مي دهد. (شايد بتوان شباهت هاي معناداري بين موفقيت آكادميك ناشي از راي ربايي و موفقيت ورزشي از گذر دوپينگ برشمرد).
در طول تاريخ فلسفه، پيش آمده است كه فيلسوفي ديگري را متهم كند كه آراي او را ربوده است. براي مثال، برخي تامس كوهن را متهم كرده اند كه بخشي از انديشه هاي اصلي كتاب ساختار انقلابات علمي را از مايكل پولاني ربوده است، هر چند اين افكار را با الفاظي متفاوت از پولاني بيان كرده است.
اگر كسي ادعا كند كه راي ربايي مشكل ما نيست چه؟ ادعا كند بروز اين پديده ناگوار اجتماعي در جوامع منحط غربي ناشي از تبديل شدن محيط هاي علم اندوزي و خرد ورزي به سكوي پرشي براي موفقيت هاي سياسي و اقتصادي است و محملي براي تأمين مقاصد نازل بي مايگان فكري مي باشد و نشانه بن بست فكري انديشه و معرفت در جهان مادي مدار و زورگو است. جملاتي از اين دست را مي شود تحت عنوان "ازغديات" طبقه بندي كرد. اين ها جملاتي هستند كه حتي اگر بهره اي از حقيقت هم داشته باشند وظيفه اصلي شان گمراه كردن خواننده و شنونده است. راي ربايي در همه جا اتفاق مي افتد، البته در ميان مقاطع تحصيلي پايين تر بيشتر. در بسياري از كشورهاي جهان محيط هاي دانشگاهي قوانين سفت و سختي عليه راي ربايي اتخاذ كرده اند، هر چند به نظر مي رسد ايران از اين قاعده هم مستثني است. مي دانيم كه راي ربايي مشكل ما هم هست. شايد تنها موضع گيري آكادميك در قبال اين مسئله در ايران بلاگي باشد كه برخي از اساتيد دانشگاهي عليه تقلب علمي ايجاد كرده اند:
http://profs-against-plagiarism.blogspot.com
" این ازغدیات" خیلی خوب بود
پاسخحذف1. اولا که ازغدیات رو خیلی خوب اومدید!
پاسخحذف2. اگر کسی یک "رای" که قبلا بیان شده است با استدلال جدیدی معرفی کند باز هم "رای دزد" است؟
3. اگر آرایی که در صندوق ها ریخته می شود نشان از رای مردم داشته باشد،این تعاریف احتمالا نمی تواند رای دزد را مشخص کند.
برماست که رای رباها را رسوا و رای ربایی را کم کنیم
پاسخحذفسلام این ازغدیات از اون واژه هایی است که خیلی وقته دنبالش هستم یه چیزی تو مایه های کردانیزم.
پاسخحذفحالا این اصطلاح ابداع خودتون بود؟
راستی اگه گفتی معادل "ازغدیات" در فلسفه علم چی می شه؟
پاسخحذفمی شه" گلشنیات" و البته "تقویات"!
وقتی با یکی از دوستام که پای ثابت تجمعات اخیر بود، در خصوص برنامه روز قدس صحبت میکردم گفت اخیرا تونسته نظر یه استاد آلمانی رو برای گرفتن پذیرش جلب کنه و در نتیجه تصمیم داره یه کم محتاط تر باشه و تو تجمعات شرکت نکنه
پاسخحذفیه موقعیت آینده دار شغلی بهم پیشنهاد شد و بعدش بابام بهم گفت حالا که این فرصت رو به دست آوردی بهتره مراقب باشی و دیگه تو این برنامه ها نباشی
منتظر مورد سوم نشدم که نتیجه گیری کنم خیل عظیمی از آدمهایی که میریزن تو خیابون، به واقع نسبت به آینده مبهم و سرنوشت نامعلومشونه که معترضن
http://www.youtube.com/watch?v=deXEbnHn3I8
پاسخحذفhttp://rapidshare.com/files/296930975/1.vaghti_khoda_khabeh.wma.html
پاسخحذفhttp://rapidshare.com/files/293725695/gladiators.wma.html
پاسخحذفاز قدیم الأیّام برای سرقتِ ادبی میگفتهاند «انتحال» که خوشبختانه یک آدمِ باسلیقه اسمِ مدخلِ فارسیِ رایربایی در ویکیپدیا را همین گذاشته است.
پاسخحذف