۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

"بر باد"ش را ديده ام، مانده "رفته" اش

1- چند نقل قول:
محمد مايلي كهن (مربي فوتبال): من با برنامه نود مشكلي ندارم. يعني با نود دارم ولي با برنامه ندارم.
ضيا موحد (منطق دان و شاعر): من متخصص پرندگان نيستم در نتيجه نمي توانم در مورد قسمت طير "منطق الطير" نظر بدهم ولي منطقش از ناسازگاري هاي بنيادي رنج مي برد.
علي معلم (منتقد سينمايي): مشكل "درباره الي" اين است كه بيشتر درباره "الي" است تا درباره "درباره".
پاييزه بهاري (دانشجو): هنوز بوف كور را تمام نكرده ام اليته بوفش را خوانده ام ولي كورش مانده.
غلامعلي حداد عادل (نماينده): مشكل فلسفه علم در ايران اين است كه بيشتر بر روي علم تأكيد شده تا فلسفه.
محمد بهمني (رئيس بانك مركزي): به استحضار ملت شريف ايران مي رسانم كه در تعطيلات نوروزي براي عابربانك ها هيچ مشكلي پيش نخواهد آمد. البته اگر براي بانكش هم پيش بيايد براي عابرش پيش نمي آيد.
عمو عباس (رستوران دار): در راستاي تحول و ارتقاي آشپزي اصيل ايراني، در اين واحد صنفي، "مم" بعد از اين، باقالي پلو با ماهيچه، با تكيه بر قسمت پلو، به صورت برنج سفيد عرضه مي شود.
جواد لاريجاني (سياستمدار): خط قرمز ما در ريليشن برقرار كردن با ايالات متحده آمريكا مربوط به آمريكا مي شود وگرنه با ايالات متحده كه ما همين الان هم ريليشن داريم.

2- پزشكي رشته غبطه آوري است. چيزي به نام مجله "نقد پزشكي" وجود ندارد كه در آن عده اي كه هيچ تحصيلات مرتبط به پزشكي ندارند مطلب بنويسند. نمي شود سايتي را پيدا كرد كه كساني كه تا كنون تيغ جراحي به دست نگرفته اند، به تحليل، نقد و ارزيابي عمل هاي جراحي فلان جراح بپردازند. واقعاً تصورش هم سخت است كه اولاً يك متخصص زمين شناسي روزي مقاله اي بنويسد با عنوان: "علل مرگ و مير نوزادان در جراحي هاي سزارين اوايل نيمه شب" و ثانياً مقاله اي با اين مضمون را در يك ژورنال تخصصي زمين شناسي چاپ كند. از اين نظر هنر در انتهاي طيف قرار دارد. كيوسك هاي روزنامه فروشي و طبقات كتاب خانه ها پر از مكتوباتي است در نقد و ارزيابي هنر و آثار هنري كه توسط كساني نوشته مي شود كه لزوماً و اكثراً هنرمند نيستند.

3- تا وقتي فلسفه خيلي تخصصي نشده بود وضعيت فلسفه در آن طيف به هنر نزديكتر بود تا پزشكي. اما تخصصي شدن فلسفه به طور عام و فلسفه علم به طور خاص در اين سال ها باعث شده بود كه تا همين اواخر فلسفه در آن طيف روز به روزبه پزشكي نزديكتر شود.

4- راسل در مقاله اي كه درباره ابهام نوشته است يكي گرفتن خصوصيات عبارات زباني را با خصوصيات آن اشيايي كه اين هويات زباني بدان ها ارجاع دارند، مغالطه لفاظي مي خواند. پس اگر لفظ "كتاب گلستان" شش بخش دارد به اين معني نيست اين كتاب سعدي در واقع از شش بخش تشكيل شده است. به همين ترتيب، ما گاهي براي يك برنامه تلويزيوني، يك كتاب شعر، يك فيلم، يك داستان بلند، يك حوزه معرفتي، يك ابزار تكنولو‍ژيك، يك غذا و يك كشور عنواني را انتخاب مي كنيم كه مركب از چند عنصر زباني است. اين بدان معنا نيست كه خود آن برنامه، فيلم، حوزه، ديسيپلين، ابزار، غذا يا كشور تركيبي است از آن چه اين اسامي بدان ها اشاره دارد.

5- كواين در مقاله اي با عنوان "آيا فلسفه رابطه اش را بامردم عادي از دست داده است؟" مي نويسد كه پرسش در باب چيستي فلسفه به قدمت فلسفه است. اين پرسشي است كه هنوز فلاسفه طراز اول جهان را در دوران پختگي كارشان به خود مشغول مي دارد. با تأسي به كواين، مي شود گفت كه پرسش درباب چيستي فلسفه علم هم به قدمت خود فلسفه علم است. هنوز كتاب هاي عمومي كه در حوزه فلسفه علم نوشته مي شود سعي دارند اين مسئله را روشن كنند كه حدود و ثغور فلسفه علم چيست. عليرغم عدم توافق براي ماهيت فلسفه علم بين فيلسوفان علم (كه چيزي عجيبي بين فلاسفه نيست) يك نكته واضح است و آن اين كه فلسفه علم در حالت ساده يعني مطالعه فلسفي فرضيات، بنيادها، مفاهيم، و نتايج علوم. فلسفه علم به معني تركيب فلسفه و علم نيست. رشته اي نيست كه در آن دانشجويان مقداري واحد فلسفه بگيرند و تعدادي واحد علوم. به اين ترتيب، هنگام برنامه ريزي در مورد فلسفه علم نمي شود پياز داغ فلسفه را زياد كرد و شعله علم را پايين كشيد.

6- به جز نقل قول پنجم بقيه نقل قول ها ساختگي اند ولي شما لطفاً يك بار ديگر از اول تا آخرشان را بخوانيد.

۱۱ نظر:

  1. i hope dr nasrin stops writing these things
    especially since his back
    (ass)
    is not connected to anywhere
    we dont want any trouble for anyone
    particularly not for us fucking basijis

    پاسخحذف
  2. To Mr Basiji or whoever, the pervius comment

    Please calm down. If you have an argument againtst the essays written here, just write down what you think, instead of as you said, relying on other people's authority and trying to silencing them. Though I am not using the words you used

    Let us remember if these methods for keeping power and silencing were efficient, now Stalin and ... were still on power. This is a philosophy weblog, please try to be argumantative man.

    A graduate from Philosophy of science department

    پاسخحذف
  3. یه کم بی ربطه اما یاد جمله ای تو سریال امام علی افتادم.
    زبیر که ملقب به سیف الاسلام بود داشت شال و کلاه می کرد بره جنگ جمل. محمدبن ابوبکر رفت در خونه ش گفت "آمدم ببینم سیف الاسلام، اسلام اش نهاده و شمشیرش را به کجا می برد؟"

    پاسخحذف
  4. Edited version of the pervious comment I wrote:

    To Mr/Mrs Basiji or whoever wrote the second comment:

    My brother! Please calm down and consider what you are doing. If you have any argument against any of the essays written in this weblog by Dr Nasrin and others, just try to write down what you think making counter-arguments. This is better than relying blindly on the authority of your falliable (though respectable) political leaders in contemporary Iran. Please think wheather what you do is for or against Islam. Whether it makes peoples love Islam or makes them hate the religion and God.

    Let us try not to apply censorship in orther to silence other voices which we donot like. Here is a philosophy weblog. So let us use arguments instead of violence at least here!.

    Let us remember threatening people does not work. Consider history. Imagine you silenced Dr Nasrin in this weblog, can you silence all Iranians who do not think like you inside or ouitside Iran?!

    Are these methods really democratic, as your leaders claim to be
    ?
    Unfortunately some dictators such as Muavieh and Yazid in the first decades after Islam or Stalin and Saddam in the contemporary world used to treathen their opponents in really bad ways. Do they have power any more? Are them good examples for Muslims like us? Or our example is Ali who demands Malek-e Ashtar to tolerate his critics in his letter?

    I hope we all consider these points.

    A graduate from Philosophy of Science department in Sharif

    پاسخحذف
  5. ناشناس درست میگه. علی

    پاسخحذف
  6. ناشناس که اینجا زیاده علی! کدام شان؟ بنده یا دوست بسیجی؟

    "ناشناس فلسفه علمی (دومی)"

    پاسخحذف
  7. [پیشنهاد: آن گونه که من زیستم، اما گلدمن، ترجمه‌یِ سهیلا بسکی، تهران: انتشاراتِ نیلوفر، 1388.]

    پاسخحذف
  8. خیلی جالب بود. یه جمله هم به نظر من رسیده

    "در انجمن حکمت و فلسفه، انجمن زیاد پیدا می شه ولی از حکمت و فلسفه خبری نیست"


    به نظرتون این جمله هم از جنس همین جملاتیه که شما گفتید؟

    پاسخحذف
  9. آخ! چه گل گفتی ناشناس آخری:"در انجمن حکمت و فلسفه، انجمن زیاد پیدا می شه ولی از حکمت و فلسفه خبری نیست".

    پاسخحذف
  10. مشکل " گروه مطالعات علم! وابسته به انجمن حکمت وفلسفه!! این است که بیشتر وابسته به انجمن حکمت وفلسفه است تااینکه وابسته به مطالعات علم( یا باکمی تسامح، مطالعات علمی) باشد"

    پاسخحذف